مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۸۷ – چاره اندیشیدن آن ماهی نیم‌عاقل و خود را مرده کردن

گفت ماهی دگر وقت بلا

چونک ماند از سایهٔ عاقل جدا

کو سوی دریا شد و از غم عتیق

فوت شد از من چنان نیکو رفیق

لیک زان نندیشم و بر خود زنم

خویشتن را این زمان مرده کنم

پس برآرم اشکم خود بر زبر

پشت زیر و می‌روم بر آب بر

می‌روم بر وی چنانک خس رود

نی بسباحی چنانک کس رود

مرده گردم خویش بسپارم به آب

مرگ پیش از مرگ امنست از عذاب

مرگ پیش از مرگ امنست ای فتی

این چنین فرمود ما را مصطفی

گفت موتواکلکم من قبل ان

یاتی الموت تموتوا بالفتن

هم‌چنان مرد و شکم بالا فکند

آب می‌بردش نشیب و گه بلند

هر یکی زان قاصدان بس غصه برد

که دریغا ماهی بهتر بمرد

شاد می‌شد او کز آن گفت دریغ

پیش رفت این بازیم رستم ز تیغ

پس گرفتش یک صیاد ارجمند

پس برو تف کرد و بر خاکش فکند

غلط غلطان رفت پنهان اندر آب

ماند آن احمق همی‌کرد اضطراب

از چپ و از راست می‌جست آن سلیم

تا بجهد خویش برهاند گلیم

دام افکندند و اندر دام ماند

احمقی او را در آن آتش نشاند

بر سر آتش به پشت تابه‌ای

با حماقت گشت او همخوابه‌ایی

او همی جوشید از تف سعیر

عقل می‌گفتش الم یاتک نذیر

او همی‌گفت از شکنجه وز بلا

هم‌چو جان کافران قالوا بلی

باز می‌گفت او که گر این بار من

وا رهم زین محنت گردن‌شکن

من نسازم جز به دریایی وطن

آبگیری را نسازم من سکن

آب بی‌حد جویم و آمن شوم

تا ابد در امن و صحت می‌روم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا