مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۸۰ – گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست

بانگ بر وی زد نمودار کرم

که امین حضرتم از من مرم

از سرافرازان عزت سرمکش

از چنین خوش محرمان خود درمکش

این همی گفت و ذبالهٔ نور پاک

از لبش می‌شد پیاپی بر سماک

از وجودم می‌گریزی در عدم

در عدم من شاهم و صاحب علم

خود بنه و بنگاه من در نیستیست

یکسواره نقش من پیش ستیست

مریما بنگر که نقش مشکلم

هم هلالم هم خیال اندر دلم

چون خیالی در دلت آمد نشست

هر کجا که می‌گریزی با توست

جز خیالی عارضی باطلی

کو بود چون صبح کاذب آفلی

من چو صبح صادقم از نور رب

که نگردد گرد روزم هیچ شب

هین مکن لاحول عمران زاده‌ام

که ز لاحول این طرف افتاده‌ام

مر مرا اصل و غذا لاحول بود

نور لاحولی که پیش از قول بود

تو همی‌گیری پناه ازمن به حق

من نگاریدهٔ پناهم در سبق

آن پناهم من که مخلصهات بوذ

تو اعوذ آری و من خود آن اعوذ

آفتی نبود بتر از ناشناخت

تو بر یار و ندانی عشق باخت

یار را اغیار پنداری همی

شادیی را نام بنهادی غمی

اینچنین نخلی که لطف یار ماست

چونک ما دزدیم نخلش دار ماست

اینچنین مشکین که زلف میر ماست

چونک بی‌عقلیم این زنجیر ماست

اینچنین لطفی چو نیلی می‌رود

چونک فرعونیم چون خون می‌شود

خون همی‌گوید من آبم هین مریز

یوسفم گرگ از توم ای پر ستیز

تو نمی‌بینی که یار بردبار

چونک با او ضد شدی گردد چو مار

لحم او و شحم او دیگر نشد

او چنان بد جز که از منظر نشد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا