مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۸۶ – قصد کردن غزان بکشتن یک مردی تا آن دگر بترسد

آن غزان ترک خون‌ریز آمدند

بهر یغما بر دهی ناگه زدند

دو کس از اعیان آن ده یافتند

در هلاک آن یکی بشتافتند

دست بستندش که قربانش کنند

گفت ای شاهان و ارکان بلند

در چه مرگم چرا می‌افکنید

از چه آخر تشنهٔ خون منید

چیست حکمت چه غرض در کشتنم

چون چنین درویشم و عریان‌تنم

گفت تا هیبت برین یارت زند

تا بترسد او و زر پیدا کند

گفت آخر او ز من مسکین‌ترست

گفت قاصد کرده است او را زرست

گفت چون وهمست ما هر دو یکیم

در مقام احتمال و در شکیم

خود ورا بکشید اول ای شهان

تا بترسم من دهم زر را نشان

پس کرمهای الهی بین که ما

آمدیم آخر زمان در انتها

آخرین قرنها پیش از قرون

در حدیثست آخرون السابقون

تا هلاک قوم نوح و قوم هود

عارض رحمت بجان ما نمود

کشت ایشان را که ما ترسیم ازو

ور خود این بر عکس کردی وای تو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا