مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۷ – بسته شدن تقریر معنی حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت

کی گذارد آنک رشک روشنیست

تا بگویم آنچ فرض و گفتنیست

بحر کف پیش آرد و سدی کند

جر کند وز بعد جر مدی کند

این زمان بشنو چه مانع شد مگر

مستمع را رفت دل جای دگر

خاطرش شد سوی صوفی قنق

اندر آن سودا فرو شد تا عنق

لازم آمد باز رفتن زین مقال

سوی آن افسانه بهر وصف حال

صوفی آن صورت مپندار ای عزیز

همچو طفلان تا کی از جوز و مویز

جسم ما جوز و مویزست ای پسر

گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر

ور تو اندر نگذری اکرام حق

بگذراند مر ترا از نه طبق

بشنو اکنون صورت افسانه را

لیک هین از که جداکن دانه را

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا