دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۱۵۳ – باقی قصهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل

چون گناه و فسق خلقان جهان

می‌شدی بر هر دو روشن آن زمان

دست خاییدن گرفتندی ز خشم

لیک عیب خود ندیدندی به چشم

خویش در آیینه دید آن زشت مرد

رو بگردانید از آن و خشم کرد

خویش‌بین چون از کسی جرمی بدید

آتشی در وی ز دوزخ شد پدید

حمیت دین خواند او آن کبر را

ننگرد در خویش نفس گبر را

حمیت دین را نشانی دیگرست

که از آن آتش جهانی اخضرست

گفت حقشان گر شما روشن گرید

در سیه‌کاران مغفل منگرید

شکر گویید ای سپاه و چاکران

رسته‌اید از شهوت و از چاک‌ران

گر از آن معنی نهم من بر شما

مر شما را بیش نپذیرد سما

عصمتی که مر شما را در تنست

آن ز عکس عصمت و حفظ منست

آن ز من بینید نه از خود هین و هین

تا نچربد بر شما دیو لعین

آنچنان که کاتب وحی رسول

دید حکمت در خود و نور اصول

خویش را هم صوت مرغان خدا

می‌شمرد آن بد صفیری چون صدا

لحن مرغان را اگر واصف شوی

بر مراد مرغ کی واقف شوی

گر بیاموزی صفیر بلبلی

تو چه دانی کو چه دارد با گلی

ور بدانی باشد آن هم از گمان

چون ز لب‌جنبان گمانهای کران

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا