غزلیات حافظحافظ
غزل ۴۲۴- از من جدا مشو که توام نور دیدهای
از من جدا مشو که توام نور دیدهای | آرام جان و مونس قلب رمیدهای |
از دامن تو دست ندارند عاشقان | پیراهن صبوری ایشان دریدهای |
از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک | در دلبری به غایت خوبی رسیدهای |
منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان | معذور دارمت که تو او را ندیدهای |
آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا | بیش از گلیم خویش مگر پا کشیدهای |
ارادت دارم خدماته آقا حافظ ا شیرازی ، کاشکی کمی از این ماءنویات رو هم ما ها داشتیم
معاني لغات غزل (424)
تو ام نور ديدهيي: تو نور ديده ام هستي، تو به مانند فرزندم هستي.
آرام جان: آرام بخش جان.
مونس: رفيق، همدم.
قلب رميده: قلب از مردم رميده، قلب مردم گريز و گوشه گير.
از دامن تو دست ندارند: تو را رها نمي كنند، از تو قطع اميد نمي كنند.
پيراهن صبوري: جامه شكيب، جامه صبر.
غايت: نهايت.
مفتي: فتوا دهنده.
مفتي زمان: قاضي شرع وقت.
معذور دارمت: عذر تو را مي پذيرم.
پا بيش از گليم خويش دراز كردن: از حدّ خود تجاوز كردن.
معاني ابيات غزل (424)
(1) از من جدا مشو كه تو به مانند فرزند و نور چشمم ميماني. وجود تو آرامش بخش جان و همدم قلب از مردم رميده من است.
(2) عاشقانت تو را رها نميكنند، زيرا آنها را بي قرار كردهيي و ديگر صبر ندارند.
(3) آرزومندم از چشم زخم روزگار به تو آسيبي نرسد، زيرا در دلربايي به نهايت كمال رسيدهيي.
(4) اي حاكم شرع وقت، مرا از عشق وي باز مدار. از آنجا كه تو او را نديدهيي عذر تو را ميپذيرم.
(5) حافظ، شايد پاي خود را بيش از گليم خود دراز كردهيي كه آن دوست تو را سرزنش كرد.
شرح ابيات غزل (424)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر غزل: مضارع اخرب مكفوف محذوف
٭
سلمان ساوجي:
اي صبحدم چه شد كه گريبان دريدهيي وي شب چه حالت است كه گيسو بريدهيي
٭
مولانا جلال الدين:
اي آنكه مَر مرا را تو به از جان و ديدهيي در جان من هرآنچه نديدم تو ديدهيي
٭
اين غزل محصول ايام جواني حافظ و در حافظ به سعي احمد شاملو با 3 بيت اضافي به هشت بيت رسيده است و ابيات اضافي به شرح زير است:
داري خيال پرسش عشاق بي نوا گويا كه بوي صدق از ايشان شنيدهيي
دل بر مدار هان كه رسي هم به روز وصل شب ها چو زهر فرقت جانان چشيدهيي
آب و حيات و مرتبت خضر يافتي بك بار اگر تو خود لب دلبر مكيدهيي
و به طوري كه مشاهده ميشود از فصاحت به دورند.
شادروان قزويني در حاشيه ديوان قزويني غني درباره بيت سوم اين غزل مينويسند: « در عموم نسخ قديمه اين مصراع به صورت: از چشم بخت خويش مبادت گزند از آنك آمده و در نسخ جديده به صورت: از چشم زخم خلق (يا دهر).» و در اين مورد هم هرچند (از چشم زخم دهر) كمي عاميانه است اما بر متن نسخ قديمه ترجيح داد. زيرا منظور حافظ از سرودن:
از چشم بخت خويش مبادت گزند از آنك در دلبري به غايت خوبي رسيدهيي
اين است كه: خدا كند كه از بخت خود چشم زخم نخوري و بخت تو نسبت به تو حسادت نكند زيرا به نهايت درجه كمال رسيدهيي و اين مضمون هرچند برانگيزاننده احساس و مبتكرانه است اما به گوش مردم اين زمان تا حدي دشوار ميآيد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی