غزل ۳۶۹- ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم | خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم | |
تا درخت دوستی برگی دهد | حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم | |
گفت و گو آیین درویشی نبود | ور نه با تو ماجراها داشتیم | |
شیوه چشمت فریب جنگ داشت | ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم | |
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز | ما دم همت بر او بگماشتیم | |
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد | جانب حرمت فرونگذاشتیم | |
گفت خود دادی به ما دل حافظا | ما محصل بر کسی نگماشتیم |
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
۱ ما از یاران توقع کمک و یاری داشتیم؛اما آنچه تصور می کردیم نادرست بود.
۲ تا ببینم درخت دوستی چه وقت میوه خواهد داد؛حالا رفتیم و بذری افشاندیم.
می گوید حالا به سوی دوستی و محبت رفتیم و بذر آنرا افشاندیم،منتظریم که کی ثمره این درخت به ما رسد.
۳ بحث و جدل رسم قلندری و وابستگی نبود؛ وگرنه با تو جنگ و جدال بسیار داشتیم.
یعنی آئئین درویشی وارستگی است و تحمل عقیه مخالف ، وگرنه گفت و گو بر سر اختلاف عقیده ها سبب بروز ماجراهای بسیار خواهد شد.
۴ طرز نگاهت نوعی فریب و خدعه جنگی بود؛ما به غلط آنرا نگاهی از سر آشتی تصور کردیم.
۵ گل بوته حسن تو خود به خود زیبا و دل افروز نشد؛بلکه ما همت کردیم و با نفس خود بر آن دمیدیم.
همت :«به معنی اراده ثابت است و صوفیه همت را بسیار اهمیت می دهند. همت موجد است و عارف به همت خود آفرینش می کند»[۱]. همت در معنی دعا اینجا نیز مناسبت دارد.
می گوید درخت حسن تو خود به خود گلهایی که سبب روشنی دل می شوند به بار نیاورده است،بر اثردمیدن نفس یعنی دعای ما بود که نهال حسن تو گل داد.به عبارت دیگر هوای خوش نَفَس ما بر گلبن حسن تو وزید و آن را شاداب و پر گل کرد.
۶ بین ما حوادثی اتفاق افتاد و کسی شکایت نکرد؛رعایت ادب و احترام یکدیگر را در نظر داشتیم.
۷ گفت حافظ به اراده خود دلت را به ما تسلیم کردی؛ما مٲموری برای گرفتن دل سوی کسی نفرستادیم.
محصل: تحصیل کرده، مٲمور اخذ خراج و هر وجه دیگری که از طرف حکومت تعیین می شده.
———————————————————————
[۱] فروزانفر ،….مجموعه مقالات…. صفحه ۱۹۷٫
باسبک قشنگی که استاد شجریان ودخترشان (مژگان) این غزل رو با اون ارکستر عالی اجراء کردند. زیبائی این غزل صدچندان شد.
بسمه تعالي
باسلام
به نظر من استادی که این شعر رو خوانده در بیت دوم یه اشتباه فاهش داره
تا درخت دوستي برگی دهد رو میخونه بر کی دهد که نمیدونم شاید از روی نسخه دیگه ای میخونه ولی با توجه به کلماتی که در این قرار گرفته باید همون برگی درست باشه که با درخت و کاشتن تخم رابطه معنایی داشته باشه.
اولا فاهش اشتباه و فاحش صحیح است. دو اینکه برگی دهد اشتباه است و بر- کی دهد صحیح است به دو دلیل: ۱- اگر (برگی دهد ) خوانده شود در وزن و قرائت سکته ای مشاهده می شود که در ( بر – کی ) دهد چنین سکته ای نیست و روان در دهان می چرخد ۲- هدف غایی از کاشتن درخت دادن بر یعنی میوه است نه برگ ؛ پس هم از لحاظ شکلی ( وزن و روانی شعر ) و هم از لحاظ معنایی ، بر-کی دهد صحیح تر به نظر می رسد.با تشکر.
دوست عزیز ابتدا عرض کنم که فاحش شکل درست کلمه ای است که منظور شما است.
دوم این که اشتباهی صورت نگرفته ، بر به معنای میوه است و امید شاعر را نشان می دهد که تخمی کاشته و نمی داند که “کی” میوه خواهد داد.
دوست عزیز اشتاه فاحش وجود ندارد هردو ممکن است درست باشد مثل کشتی نشسته و کشتی شکسته گانیم اما آنطور که قرائت شده با معنا تر است
کراراً در شرح غزل هایی که در زمان شاه شجاع سروده شده از شِکوه و گلایه های حافظ و ایهامات بعضی از ابیات سخن رفت . سعی حافظ در بیشتر غزل ها بر این است که سخن در پرده بگوید تا راه آشتی به یکباره سدّ نشود اما این غزل از صراحت بیشتری برخوردار و به منزله ادّعا نامه ای است که حافظ بر علیه شاه شجاع صادر کرده است . مفاد ابیات صریح و روشن است و حافظ در این غزل صداقت و یکرنگی و ساده لوحی خود را با هوش و فراست خود، می نمایاند .
حافظ می گوید این من بودم که با آنکه حسّ می کردم که حرکات و سکنات تو چندان از روی صداقت نیست و از آن بوی ریا و نیرنگ به مشام می رسد باز از روی حسن نیّت به تو اعتماد کرده و خود را در اختیار تو گذاشتم و درخت دوستی را به امید میوه آن کاشتم . این من بودم که نهال شهرت و قدرت و سیطره تو را آبیاری کردم وگرنه می خشکید. این من بودم که با همه کارهای ناروای تو با تو درنیفتادم و چوب ادب فیمابین را نشکستم وگرنه می توانستم در هر مورد با تو درگیر شوم . این من بودم که در پاسخ درشت گویی های تو شکایت نکردم و رعایت احترام تو را بر خود لازم دانستم .
این گفته های حافظ از روی پندار نیست بیت مقطع غزل دلالت بر این دارد که در یک مذاکره حضوری حافظ چکیده گفته های بالا را با شاه شجاع در میان نهاده و جوابی را که شنیده صادقانه در بیت مقطع بازگو کرده است. حافظ می فرماید شاه شجاع در پاسخ گله های من گفت ما کسی را به دنبال تو نفرستادیم که بیایی و با ما همکاری کنی این خودت بودی که داو طلبانه به سوی ما آمدی و در مسیر اهداف ما گام برداشتی.
این گفته صحیحی است و حافظ تلویحاً در چند مورد دیگر نیز اشاره به این همکاری داوطلبانه خود دارد. باید دانست فرزندان امیر مبارزالدّین همگی در حیله و نیرنگ و عهد شکنی شهره اند و نباید از چنین نامردانی توقع داشت که در دوستی ثابت قدم و وفادار باشند. حافظ هم به این موضوع واقف بوده و مصالح او چنین اقتضا می کرده که متّکی به قدرتِ شاه شجاع باشد و برای او راه دیگری متصوٌر نبوده است.
(شرحی بر حافظ / دکتر عبدالحسین جلالیان)
سلام دوستان.عرضی بکنم هردو قسمت اشتباهه
چرا؟
۱)برگی دهد نیست
۲)برکی دهد هم نیست
بنده پس از دیدن دیوان حافظ متوجه شدم کی بر دهد است
تا درخت دوستی کی بر دهد…حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم!
این غزل حافظ منو نابود کرد. تو همین چنتا بیت خلاصه زندگی منو گفت. هربار میخونمش اشکم سرازیر میشه. درود به شرفت
سلام منم عاشق نامزدم هستم ولی اون هم مصداق همین ابیاته ولی من تا زنده هستم عاشقانه دوستس دارم گرچه به من بگه گفت خود ددی به ما دل حافظا ،، ما محصل بر کسی نگماشتیم
سلام خدمت همه ادیبان و فرزانگان و همه دوستداران حافظ
بدلیل اینکه خیلی دلم گرفته بود و علتشم تیرگی یک رابطه عاشقانه بود و به جهت اینکه مطمعن بودم هیچ کسی غیر از حضرت خافظ نمیتونه جواب قانع کننده ای بهم بده بنابراین نیت کردم و تفال زدم به دیوان حضرت که این شعر زیبا اومد
ما ز یاران چشم باری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا آنجا که میفرماید
گفت خود دادی به ما دل حافظا ما محصل بر کسی نگماشتیم
و واقعا آروم شدم واقعا سبک شدم و از تشویش و نگرانی و دلهره دراومدم
در هر صورت امیدوارم عشق در زندگانی دوستان همیشه ساری و جاری باشه و آخر ک عاقبت همه عاشقان ختم بخیر بشه