غزلیات حافظحافظ

غزل ۳۲۳- ز دست کوته خود زیر بارم

ز دست کوته خود زیر بارمکه از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیر مویی گیردم دستوگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردونکه شب تا روز اختر می‌شمارم
بدین شکرانه می‌بوسم لب جامکه کرد آگه ز راز روزگارم
اگر گفتم دعای می فروشانچه باشد حق نعمت می‌گزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکرکه زور مردم آزاری ندارم
سری دارم چو حافظ مست لیکنبه لطف آن سری امیدوارم

 

غزل ۳۲۳

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. نتيجه تفال :
    1-شما درل موقعيت مناسب نيستيد تکيه بر حال خويش را نمي دانيد اما توقع داريد از وضعيت بهتري برخودار باشيد لذا از اين وضع ناراحت مي باشيد به جنابعالي مژدهم يدهم که درآيندهاي نه چندان دور از چنان محبوبيت و معروفيتي برخوردار گرديد که همه رامات و مبهوت خواهيد ساخت پس همت کن و با توکل بر خدا به يکي از مشاهد متبرکه برو و دعايي کن و با همياري تالش بيشتري کنيد که زندگي در دستان تواناي شماست
    2- خواجه در بيتهاي 1-4-5- فرمايد ( ا ز شدت فقر قامتم در زير بار اندوه دو تا شده است و بدينه سبب از دلبران سور قامت شرمنده هستم )( بر لب ساغر معرفت به پاس آنکه مرا از اسرار روزگار باخبر ساخت بوسه مي زنم ) ( من از بازوي خود خيلي متشکرم چون زور مردم آزاري ندرام ) خود تفسير کنيد
    3- مسافرت را توصيه مي کنم که ضروريست روحيه خود را تقويت کنيدبه پدر و مادر توجه داشته باشيد بسياري به زندگي شما غبطه مي خورند قدر اين زندگي را بدانيد همسر و فرزندان خوب لازمه زندگي است اما خودتان مي دانيد چه م يکنيد و چه غوغاهايي به پا مي سازيد ؟
    4- شما را به آرامش و سکوت و مهر و محبت توصيه ميکنم برخداوندتو کل کنيد که روزگار خوبي در انتظار داريد
    5- در 12 شب آينده خوابي خواهيد ديد کهکه سيني پر از سيب به شما هديه م يکنند نشانه ازدواج يا صاحب فرزند شدن و به ه خواسته خود رسيدن است
    6- خريد و فروش صالح مي باشد ملاقات مهم و مسافرت يا خير و برکتي به دنيال داريد که موفقيت آميز است

  2. معانی لغات غزل (323)

    دستِ کوته : تهی دست، دست خالی .

    زیر بار بودن : در رنج و فشار بودن .

    بالا بلند : بلند بالا، سرو قامت، زیبای سهی قامت .

    زنجیر مویی : مویی زنجیر مانند و حلقه حلقه .

    شیدایی : دیوانگی .

    اختر شمردن : ستاره شمردن در شب، کنایه از بی خوابی و بیداری ناشی از فکر و خیال عاشقانه .

    به این شُکرانه : به شکر این نعمت .

    چه باشد ؟ : چیزی نیست، کار مهمی نیست، عجبیب نیست .

    حق نعمت گزاردن : از نعمتی که ارزانی شده سپاسگزاری کردن .

    به لطف آن سری : 1)به لطف آن جهانی، به لطف خدا در جهان دیگر، به لطف آن سو . 2) به لطف صاحب آن سر یعنی به لطف معشوقی که آن سر قضیه است . 3) سری به زبان عربی به معنای شریف و عزیز است بنابراین چنین معنا می دهد : به لطف آن عزیز شریف .

    معانی ابیات غزل (323)

    از تهی دستی و بی چیزی خود در رنج و فشارم. زیرا از روی سهی قامتان زیباروی شرمنده ام .

    مگر معشوقی با زلف حلقه وار زنجیر مانند خود از من دستگیری کند و گرنه کارم به دیوانگی خواهد کشید .

    اوضاع و احوال این سپهر گردون را از من بپرس که شب تا صبح بیدار و ستاره می شمارم .

    به تصدّق و شکر اینکه جام می، همانند جام جهان نمای جمشید، (کیخسرو) مرا از احوال روزگار با خبر ساخت بر لبش بوسه می زنم .

    اگر مـی فروشان را دعا کردم جای شگفتی نیست. از نعمت آنها قدردانی می کنم .

    سپاسگزار بازوان خود هستم که نیرومند نیستند و من توان آزردن کسی را ندارم .

    تو کسی هستی که اگر به جای اشک، گوهر از چشم خود به پایت ببارم سَرِ مرا از خاک برنخواهی گرفت .

    (در این دنیا) سر من مانند حافظ از باده مست است اما به عنایت و لطف خدا (در آن دنیا) امیدوار و دل بسته ام .

    شرح ابیات غزل (323)

    وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

    بحر غزل : هزج مسدّس محذوف

    *

    کمال خجند : مـریــض عشقــم و درد تـو دارم ز دردت تـا ابــد ســر بــر نـــدارم

    *

    سعــــدی : چگونه کجــا خــود شـکر این نعمت گذارم کـــه زور مـــردم آزاری نــدارم

    *

    حافظ تحت تأثیر بیت سعدی که در بالا و باب سوم گلستان آمده و در آن مضمونی ناب در کمال سلاست و بلاغت بازگو شده، غزلواره بالا را به رشته نظم کشیده و مصراعی از آن را به وجه احسن تضمین نموده است. مفاد این بیت سعدی که حافظ به نحو بسیار دلپذیری بازگو و تضمین نموده، در واقع گوشه یی از مشخصات اخلاقی شخص حافظ را می رساند .

    شروع این غزلواره با بازگویی واقعیت تلخی صورت می گیرد. چنان به نظر می رسد که حافظ در بیشتر ایام زندگانی دچار مشکلات مالی بوده است . در جای دیگر می فرماید :

    شــاهدان در جــلوه و من شرمسار کــیسه ام

    ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید ؟

    اما تکیه اندیشه حافظ در این غزل، دفاع از می و جام شراب است که آن را به جام جهان نما تشبیه نموده و نیز سپاسگذاری از می فروشان به خاطر ادای حق گزاری خدمتی است که به او کرده و او را از روزگار آگاه ساخته اند .

    جای آن دارد که در اینجا و به دنباله این اندیشه یی که حافظ بازگو کرده است اندکی درباره شخصیت ذاتی این شاعر عارف که منجر به این گونه صراحت گویی شده است بپردازیم .

    شارحان محترم در گذشته و حال، بهترین و آسانترین راه را برای شرح ابیاتی که حافظ درباره شراب و معشوق در بیشتر موارد سروده، برگزیده و همه را به حساب افکار عرفانی او می گذارند تا از شماتت و حمله بعضی منتقدین متعصب در امان بمانند .

    پیش از این شرح در احوال حافظ گفته شد ضریب هوشی بالای این شاعر و عمق معلومات دینی و اجتماعی او هرگز به او اجازه نداد تا در برابر متظاهرین به شریعت و ریاکاران، زبان در کام کشیده و از بازگویی حقایق و واقعیات باز ایستد .

    او به مغز شریعت اسلام دست یافته و از پوست صرف نظر کرده و از آنجایی که سخنانش در طول قرن ها به دل همه دینداران هوشمند نشسته است، متعصبّین و خیال پردازان، چاره دیگری جز این به نظرشان نرسیده که او را بازگو کننده نکات عرفانی در همه موارد بدانند .

    همین هنر برای حافظ کافی است که بیشتر غزل های او دارای سه بُعد عشقی ـ عرفانی ـ ایهامی است و این معجزه گر چنان رندانه و حکیمانه و فاضلانه سخن پردازی کرده که مسلمانش به زمزم شوید و هندو بسوزاند .

    1 « مصراع از گلستان سعدیست، از این بیت در گلستان باب سوم

    چگونه شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزاری ندارم »
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا