غزلیات حافظحافظ
غزل ۳۲۰- دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم | نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم |
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته | جامی به یاد گوشه محراب میزدم |
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست | بازش ز طره تو به مضراب میزدم |
روی نگار در نظرم جلوه مینمود | وز دور بوسه بر رخ مهتاب میزدم |
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ | فالی به چشم و گوش در این باب میزدم |
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم | بر کارگاه دیده بیخواب میزدم |
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت | میگفتم این سرود و می ناب میزدم |
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام | بر نام عمر و دولت احباب میزدم |
Beautiful design and efficient access. Well done Thank you.
But It wasnot possible to write in farsi.
با سلام و احترام
خیلی زیبا و دلنشین هست، با ویژه با صدای زیبلی استاد گرمارودی. خوش و خرم باشید!
می ناب!
صدای ملکوتی استاد بنان!
عالی خوانده اند.
به هر کسی که در هر جای دنیا توصیه میکنم این غزل رو باصدای استاد بنان بر روی آهنگی که ساخته استاد خالقی است گوش دهند.
با سلام و آرزوی سلامتی برایتان.
معانی لغات غزل (320)
ره خواب زدن : راه خواب را بستن، خواب از چشم زدودن .
نقش برآب زدن : بر روی آب نقش کشیدن، کنایه از کار بی فایده و عبث انجام دادن مانند خشت بر دریا زدن!
خطّ تو : موهای تازه روئیده بر چهره و عارض تو .
خرقه سوخته : خرقه سوزانیده شده، اشاره به رسم اهل تصوف که اگر بلایی رفع می شده یا خبر خوشی می رسیده، شیخ اصحاب یا یکی از اصحاب خرقه خود را از سر به در می آورده و به رسم شکرگزاری میسوزانیده است (خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت) .
جامی به یاد گوشه محراب می زدم : جام باده یی به یاد روزهایی که جا در گوشه محراب عبادت داشته و به زهد و تقوی سرگرم بودم و به تلافی فرصت های از دست رفته می زدم .
مرغ فکر : (اضافه تشبیهی) فکر به مرغ تشبیه شده .
شاخ سخن : (اضافه تشبیهی) سخن به درخت و شاخه های آن تشبیه شده .
بازش : دوباره آن را .
طرّه : موهای زلف جلو پیشانی .
مِضراب : 1- تور و بند صید ماهی و پرندگان که از موی دم اسب و به صورت کیسه توری مخروطی تهیه و دهانه مدوّر آن را با چنبره یی از چوب به مانند دهانه غربال ساخته و به آن دسته چوبی درازی متّصل و سپس در آب و یا هوا به صید ماهی و پرندگان می پرداخته اند عیناً مانند تورهای صید پروانه ها. 2- آلت فلزی که با آن تار می نوازند .
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم : در عالم خیال و از راه دور چهره ماه را به یاد صورت نگار می بوسیدم .
قول چنگ : نوا و آواز چنگ که نوعی از آلات ضرب موسیقی است .
فالی به چشم و گوش درین باب می زدم : با چشم و گوش خود که به روی ساقی و صدای چنگ دوخته و فرا گرفته بودم درباره وصال محبوب تفأل زده و آن را به فال نیک می گرفتم .
کارگاه دیده : نگارخانه دیده، دستگاه مخیّله دیده که چشم به کمک خیال و تصور نقش روی محبوب را مصور می سازد .
کاسه گرفتن : 1- با دست بر لب کاسه و پیاله یی که شراب در آن توزیع می شود ضرب گرفتن همانطور که با دست و انگشت دایره می زنند . 2- کاسه شراب را گرفتن و تعارف کردن و به افتخار کسی نوشیدن .
غزل : ترانه به زبان فارسی، سرود .
خوش بود وقت حافظ : وقت و حال حافظ به خوشی می گذشت .
فال مراد و کام برنام عمر و دولت احباب می زدم : به یاد دوستان و به نیّت اقبال و عزّت و شوکت آنها تفأل به خیر می زدم وبه یاد آنها بودم .
معانی ابیات غزل (320)
دیشب با اشک سیل آسای خود راه را در چشمان خود بر خواب می بستم و (در عالم خیال) به یاد خطّ و خال چهره تو نقشی بر روی آب تصویر می کردم .
در حالی که ابروان یار در پیش چشمانم (به جای محراب عبادت) مصوّر بود و به شکرانه آن خرقه از سر به در آورده و سوزانده بودم، به تلافی ایامی که بیهوده در گوشه محراب مسجد سپری کرده بودم، جام شراب می نوشیدم .
هر مرغ اندیشه و مضمونی که از شاخسار درخت سخن به پرواز درآمده و در قالب لفظ نمی گنجید، با، دام و تور و بند زلف تو، آن را گرفته و به رشته کلام درمی آوردم .
چهره محبوب در پیش چشمانم جلوه گر بود و من در عالم خیال و از راه دور صورت ماه را به یاد چهره تو می بوسیدم .
چشمم به صورت ساقی و گوشم به آواز چنگ بود و با این دیدن و شنیدن، تفأل نیک می زدم .
(و) تا بامداد، درکارگاه دیدگان بیدارم تصویر تو را کشیده و مصوّر می ساختم .
ساقی هم آهنگ با وزن این غزل من، با سرانگشتان خود بر لب کاسه توزیع شراب، ضرب می گرفت و من در حالی که این سرود و غزل را سروده و می خواندم، شراب می نوشیدم .
وقت و حال حافظ به خوشی می گذشت و به یاد دوستان و به نیّت اقبال و شوکت آنها تفأل خیر زده به یاد آنها بودم .
شرح ابیات غزل (320)
وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف
*
این غزل عاشقانه، محصول ساعاتی از عمر شریف این غزلسرای بزرگ است که با قوّه تصوّر و خیال، همه تصورات وخیالات شب پیش خود را به رشته تصویر و النّهایه بر قلم جاری ساخته و غزلی بدیع و دل انگیز را آفریده است . معانی ابیات این غزل بازگو کننده لطایف مضامین شاعر است که در بالا گفته شد.
مطلبی که به نظر این ناتوان ذکر آن ضرورت دارد این است که منظور حافظ در این غزل از کاسه گرفتن همان است که در معنای این لغت زیر شماره (1) توضیح داده شد، هرچند که در گذشته مراتب ادب و احترام اقتضا می کرده که شخصیت های محترمی برای اینکه به میهمان عالیقدر خود نهایت احترام و تواضع را معمول دارند کاسه شرابی را که ساقی در مجلس ریخته از دست او گرفته و به میهمان عالیقدر تعارف می کرده اند . این دست به دست شدن پیاله از ساقی به میزبان و از میزبان به میهمان عالیقدر را نهایت ادب و احترام گذاشتن می دانسته اند و معنای آن این بوده که من خادم و ساقی مخصوص شما هستم. اما حافظ در اینجا می گوید ساقی هم آهنگ با این غزل و سرود من به کاسه گرفتن می پرداخت یعنی ساقی چنان به وجد درآمده بود که با کاسه خالی مخصوص توزیع شراب ضرب گرفته بود و احتمالاً عشوه گری هم می کرد .
مفاد بیت مقطع غزل در واقع بازگو کننده خوش قلبی و مهربانی ذاتی حافظ است که در این غزل به یاد آنها بوده و خوشی و سعادت آن ها را در کنار سایر خیال ها و تصورات قلبی خود بازگو کرده است.
*****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی