غزلیات حافظحافظ

غزل ۲۴۲- بیا که رایت منصور پادشاه رسید

بیا که رایت منصور پادشاه رسیدنوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداختکمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمدجهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمنقوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیورز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکلبگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چه‌ها بر سرم در این غم عشقز آتش دل سوزان و دود آه رسید
ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراقهمان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبولز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید

 

غزل ۲۴۲

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. نتيجه تفال :
    1- اين نيت داراي نشيب و فرازهايي است که قابل اجرا و حل مي باشد به شرطي که سوره مبارکه حضرت يوسف را از آيه 70تا 95 با معني و حضور قلب بخواني و همين هفته به يکي از مشاهد متبرکه برو و دعا و نذري کن آنگاه با دقت سرعت عمل تلاش اقدام کن که رقيبان زيادي داري
    2- خواجه دربيت ششم مي فرمايد ( به صوفي و درويش ناقلا و بدکردار و فريبنده و از دين برگشته پيام بده که درآتش اندوه بسوز که حضرت مهدي ( عج ) آخر زمان حامي دين حق ظهور خواهد کرد و به سزاي اعمالت مي رسي ) خود حديث مفصل بخوان از اين معني حتماً موفق مي شوي نوميدي زهر کشنده پيروزيست از ترديد دست بردار که توفيق هاي پي درپي درانتظار شما مي باشد
    3- از بدخواهان دوري کن و راز دلت را با هرکس درميان مگذار درخانه دو نفر شما را بي اندازه دوست دارند صاحب 3 فرزند مي شوي دومي نابغه خواهد شد سفر کرده مي آيد هديه اي دريافت ميکني از وضع مالي و زندگي خوبي برخوردار خواهي شد بيمار شفا مي يابد خريدو فورش سود آور است گشمده پيدا مي شود از او نگران نباشيد که سرش به سنگ خورده است با شخص مهمي ملاقات خواهي کرد و شغل و کار جديدي خواهيد داشت
    4- داراي روحيات مصمم منطقي کاري با شخصيت با ايمان با اراده پيروز و موفق جسور با اعتماد به نفس عجول و شتابزده رک و بي پروا سخاوتمند فداکار اهل عمل سختکوش زود رنج دمدمي هستيد
    5- رنگ صورتي برازنده شخصيت ذاتي شماست اين رنگ ماهيت حقيقي وجودتان را آشکار مي کند و عاملي قوي و نيرومند است که درزمان خاص از شما ساطع مي شود و پيروزتان مي کند .

  2. معاني لغات غزل(242)

    رايت: درفش ، عَلَم ، پرچم.

    منصور: پيرزومند ، شاه منصور مظفرالدين مبارزالدّين .

    نويد: مژده. نويد.

    فتح: مژده پيروزي ، مژده گشايش .

    بشارت: خبر خوش .

    جمل بخت: زيبايي چهره بخت واقبال .

    مظفر: فتح وپيروزي.

    نقاب انداخت: نقاب را پايين انداخت ، روبند را به كناري زد.

    كمال عدل: عدل كمال، عدالت و داد كامل ، كسي كه عدالت كامل را مراعات مي كند.

    داد خواه :كسي كه مظلوم واقع شده و خواهان داد و اجراي عدالت است.

    سپهر: آسمان .

    دور خوش اكنون كند: حالا به گردشي خوش وخوب ادامه دهد.

    قاطعانطريق: راهزنان ، حراميان

    .ايمن: در امان ، مصون و محفوظ از تجاوز.

    قوافل : قافله ها ، كاروانها.مَردِراه: مرد راه شناس .

    عزيز مصر : پادشاه مصر، حضرت يوسف پس از رسيدن به سلطنت.

    به رغم: بر خلاف ، به كوري چشم.

    قعر:گودي ، ته پايين ترين نقطه چاه.

    اوج: بالاترين نقطه مسير.

    دَجّال: نام شخصي كذاب و فريبنده كه در آخر الزمان ظهور كرده و جهان را به آشوب بكشد و پس از او مهدي موعود ( عج) ظاهر خواهدشد و در روايات است كه او داراي يك چشم و از مادري يهودي است.

    دجال فعل: كسي كه كارهاي او به كارهاي دجال مي ماند ، كنايه از امير تيمور لنگ.

    مُلْحِد: با شكل و ظاهري به مانند ملحدان .

    مهدي دين پناه: هدايت كننده دين و كسي كه دين خدا در پناه او به عدالت رواج گيرد، محمد بن الحسن العسكري (ع) ، قائم آل محمد (ص).

    قبول :پذيرش .

    بارگاه قبول:مرحله قبولي و اجابت دعا.

    معاني ابیات غزل(242)

    (1) بیا (و ببین) که پرچم پیروز مند( شاه منصور ) پادشاه ، نمودار شد و مژده پیروزی و بانگ طبل خوش خبری ، در آسمان به گوش ماه و خورشید رسید.

    (2) چهره زیبای بخت ، پرده از از صورت فتح وظفر بر گرفت و انسان نمونه کامل عدالت برای دادرسی و به فریاد مظلوم آمد .

    (3) اکنون آسمان به خوشی و خوبی به گردش می پردازد که ماه جلوه گر شد و دنیا به کام دل ما می شود که شاه از راه رسید.

    (4) از این پس کاروانهای اهل دل و دانش از راهزنان در امان خواهند بود که مرد راه شناس و راهنمایی قدرتمند رسید.

    (5) یوسف ( کنعانی فرزند یعقوب ) بر خلاف میل برادران حسود خود از ته چاه برآمده و به مانند ماه به بالاترین درجه ترقی خود یعنی پادشاهی مصر رسید .

    ( 6) آن پشمینه پوشی که کارهایش به دجال و ظاهرش به ملحدان می ماند کجاست؟ به او بگو که از درد و غصه بسوز که مهدی و حامی دین حق پیدا شد.

    (7) ای باد صبا ( به منصور ) بگو که در این غم عشق، از آتش درون دل و دود آه آن چه به سرم آمده ؟

    (8) ( و بگو که) از شوق دیدار تو ای پادشاه به این گرفتار در پنجه فراق همان رسید که از آتش به کاه می رسد.

    (9) خواب نیم شبی وسحر گاهان را از چشم بدور کن که حافظ بر اثر عذر نیم شبی و ناله سحری به جایی رسید که دعایش در پیشگاه خدا مستجاب شد.

    شرح ابیات غزل (242)

    وزن غزل مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

    بحر غزل: مجتث مثمن مخبون مقصور

    *

    شاه منصور در سال 790 هجری شیراز رافتح و شاه یحیی برادر حیله گر خود و دست نشانده تیمور را از شیراز فراری دادو پس از شش ماه تسلط او، شیراز تا حدود پنج سال در زیر سلطه شاه منصور بود . او مردی شجاع و با غیرت ووطن پرست و با تیمور سر ناسازگاری داشت. حافظ این غزل را بدو ورود شاه منصور به شیراز سروده و می توان گفت این یکی از آخرین غزلهای است که این شاعر شهیر در ستایش ناجی آن روز ایران به نظم کشیده است.

    هنر شاعر در به کار گرفتن کلمه منصور در مطلع غزل است که هم به عنوان صفت برای رایت و هم به عنوان اسم برای پادشاه خوانده می شود.

    شاعر در بیت پنجم این غزل اشاره به برادران حیله گر یوسف مصری می کند و از اینکه عاقبت یوسف از چاه رهای یافته به سلطنت مصر می رسد خوشحال است و این کنایتی است به شاه یحیی برادر شاه منصور که در اثر نیرنگها و نقشه هایی که می کشید همیشه منصور برادر خود را از مرکز قدرت به دور نگاه می داشت . همچنین در بیت ششم از صوفی دجّال فعل ملحد مشکل نام می برد که مقصود او امیر تیمور گورکان است . امیر تیمور مردی با تحصیلات دینی و با معتقدات به معاریف و مشایخ متصوفه و صاحب اراده قوی و پشتکار فراوان بود او از یک پا لنگ بود و قیافه زشتی داشت و بدین سبب حافظ اورا صوفی دجال فعل و ملحد شکل می نامد که سخنی به گزاف نیست .

    اشاره حافظ به مهدی دین پناه از دو نظر قابل مطالعه است نخست اینکه حافظ یک شیعه به مفهوم آنچه امروز از این کلمه مستفاد می شود نبوده بنابراین آوردن این نوید ظهور مهدی بدان معنی است که سایر فرق اسلامی نیز این عقیده اند که در آن زمان که دنیا را ظلم و جور فرا گیرد یک مهدی ظهور خواهد کرد و شیعیان این مهدی را اولاد امام حسن عسکری می دانند بنابراین منظور حافظ از همان مهدی ، همان هدایت کننده دین است. مطلب دیگر اینکه حافظ عارفی پاک نهاد و خالی از تعصّب فرقه گرایی بوده و حقایق دین را باور داشته و از این لحاظ در ردیف مولانا جلال الدین بلخی قرار می گیرد و ما می دانیم که داستان جنگ علی بن ابیطالب با اَمر بن اَبدود را تنها مولوی در کتاب مثنویآورده و در حدیث و اخبار شیعه و سنی جای پایی ندارد و این کمال بی طرفی و دین باوری و حقیقت جویی مولانا را می رساند .
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا