غزلیات حافظحافظ

غزل ۱۳۴- بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کردباد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بودناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
قره العین من آن میوه دل یادش بادکه چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
ساروان بار من افتاد خدا را مددیکه امید کرمم همره این محمل کرد
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدارچرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود مه چرخدر لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظچه کنم بازی ایام مرا غافل کرد

 

غزل ۱۳۴

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

5 دیدگاه

  1. از تمامی کسانی که در ایجاد این سایت فعالیت کرده اند تشکر و قدردانی می کنم. در ادامه فعالیت برایتان آرزوی موفقیت دارم. سایت بسیار منظم، جامع و تحسین برانگیز است. خوشحالم که با سایت آشنا شدم و از بخشهای مختلف آن لذت بردم.

  2. معانی لغات غزل(134)

    بلبل : دراین شعر منظور منظور خود شاعر است(استعاره).

    خون جگر خورد: کنایه از رنج فراوان بردن.

    گلی حاصل کرد: (استعاره ) فرزندی را پرورش داد.

    باد: حرکت هوا، هوایی که با سرعت به جهتی حرکت کند.

    غیرت: رشک ، حسد، و در فارسی به معنای محافظت ناموس و آبرو و عزت و شرف.

    طوطئی : ( استعاره ) منظور خود شاعر است.

    شکری: کنایه از محبوبی و در اینجا فرزند است.

    نقش امل باطل کرد: آرزو را بر باد داد.

    قره العین : نور چشم ، فرزند، خنکی چشم منظور فرزند است.

    میوه دل : فرزند.

    آسان بشد: به آسانی از دست رفت.

    خدارا مددی : برای خاطر خدا کمک کن.

    امید کرمم همره این محمل کرد : امید به لطف و کرم تو مرا با این کجاوه همراه ساخت.

    روی خاکی : چهره گرد آلود ، صورت به خاک آلوده .

    نَم چشم : چشم تر ، اشک و ترواش چشم.

    چرخ فیروزه : کنایه از آسمان فیروزه یی ، فلک فیروزه یی رنگ.

    طرب خانه : سرای شادی، خانه شادی .

    کهگل: کاه گل.

    لحد: گور، قبر .

    نزدی شاه رخ : حرکتی نکرد که شاه ورخ ، دو مهره شطرنج در بازی غیر فعال شوند،اقدام قاطع و جدی از تو ظهور نکرد.

    فوت شد امکان : فرصت از دست رفت.

    معانی ابیات غزل (134)

    (1) بلبلی با زحمت بسیار گلی بدست آورد. با حسد و حادثه با بردن آن وبه جا نهادن صد گونه خار، اورا پریشان حال ساخت.

    (2) طوطئی به هوا و آرزوی شکری دلخوش و امیدوار بود که ناگاه سیل نابودی آن نیشکر خیال و نقش آروز را از میان برد .

    (3) یادش به خیرآن نور چشم و میوه دل من که چگونه به آسانی از دستم به در رفت و کار را بر من دشوار ساخت .

    (4) ای ساربان بار من بر زمین افتاد . از برای خدا به من کمک کن که امید به لطف و کرم تو مرا با این کاروان همسفر ساخت.

    (5) در چهره آغشته به خاک خشک و رطوبت چشم من به خواری منگر که این فلک مینایی ، خانه عیش و شادی خود را با کاه گل ساخته و پرداخته است.

    (6) داد وفریاد که از خشم زخم ماهِ حسودِ آسمان ، ماه کمان ابروی من در زیر سنگ گور جای گرفت.

    (7) حافظ به موقع خود شاه رخی نزدی (اقدام مؤثر نکردی ) و فرصت از دست رفت . چه می توان کرد که گرفتاریهای روزگار مرا از این کار باز داشت.

    شرح ابیات غزل (134)

    وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فع لان

    بحر غزل: رمل، مثمّن مخبون اصلم مسبغ

    *

    در گیرا گیر مبارزه با دشمنان و خالفان و از دست دادن حمایت سلطان ، بلیّه دیگری گریبانگیر حافظ می شود و فرزندی نابالغ که هنوز زمان به مکتب گذاشتن او فرا نرسیده بود از دست او به در می رود . حافظ در غم مرگ این نوباوه دلبند خود چنین می سراید:

    دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین

    به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین

    و ازشدت تأثر وبه ظن قوی از شدت پشیمانی ، از اینکه به موقع خود در اثر گرفتاریهای و مشغله نتوانسته درمعالجه فرزندش کوشش لازم را معمول دارد، به سرودن غزلی که بازگو کننده حالات و تأثرات روحی اوست دست یازدیده است.

    شاعر در 3 بیت نخستین اشاره به مشکلاتی دارد که در دستیابی به این فرزند متحمل شده است . کسی چه می داند شاید سالها در آرزوی داشتن فرزندی می سوخته تا اینکه خدواند به او و همسرش فرزندی عطا می کند و از بد ایام پیش از آنکه به شش هفت سالگی برسد و به مکتب گذاشته شود از دست می رود و در 3 بیت بعدی حالت استیصال خود را باز گو کرده و از شدت تأثر همه گناهان را به گردن چرخ نابکار می اندازد و دربیت مقطع تلویحاً از غفلت و اهمال و عدم اقدام سریع و به موقع خود سخن می گوید و برای تبرئه خویش در مصراع آخر غزل، به کلمه ( بازی ایام ) متوسل می شود. و این کلمه همانطور که در مواردی دیگر هم بطور سر بسته از گرفتاریهای شغلی که روزگار برایش فراهم ساخته می نالد به ظن قوی به گرفتاریها و درگیریها با مخالفین اشاره دارد . اصطلاح شاه رخ زدن در بازی شطرنج به موقعیتی اطلاق می شود که حریف بتواند با حرکت دادن مهره اسب خودهم به مهره رخ طرف مقابل حمله کند و هم در ضمن شاه او را کیش کند و در اصطلاح عوام به دو کیشه کردن موسوم است واین عبارت ( به موقع شاه رخ نزدی ) به کسی گفته می شود که یک فرصت طلایی را دو کیشه را ازدست داده باشد. در پایان تشبیهی که حافظ در بیت پنجم به کار برده و از چهره خاکی و رطوبت چشم خود کاه گل ساخته است قبل از او نظامی در شرفنامه چنین به رشته نظم کشیده است:

    ترو خشکی اشک و رخسار من به کحگل بر اندود ایوان من

    شاعر در بیت مقطع از صنعت التفات سود جسته و مرجع هر دو ضمیر مخاطب ( نزدی ) و متکلم ( چکنم ) خود حافظ است.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  3. تعبیرفال حافظ

    شما تلاش خودتان را کرده اید، ناراحت نباشید. وجدانتان را ناراحت نکنید تا حدودی هم موفق شده اید ولی حسود زیاد دارید که آنها باعث اخلال در کارتان شده اند. به ائمه توسل جویید از بازی ایام غافل نشوید. فرصت باز هم پیش می آید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا