غزلیات حافظحافظ

غزل ۱۱۳- بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی دادکه تاب من به جهان طره فلانی داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضادرش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیببه مومیایی لطف توام نشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوشکه دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگوشراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفتدریغ حافظ مسکین من چه جانی داد

 

غزل ۱۱۳

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. معاني لغات غزل(113)
    تاب: تاب در زبان فارسي معاني بسيار دارد از اين قرار: توان، طاقت، قوت، تحمل، پايداري، صبر وشكيب، به هم پيچيدگي و پيچ خوردن بر رويهم در ريسمان، هيجان، اضطراب، حدت و غيره، عنصري در قطعه زيرتاب را با معاني مختلف آن آورده است:
    گفتم متاب زلف و مرا اي پسر متاب

    گفتا زبهر تاب تو دارم چنين بتاب

    گفتم نهي برين دلم آن تابدار زلف
    گفتا كه مشك ناب ندارد قرار تاب

    گفتم كه تاب دارد بس با رخ تو زلف
    گفتا كه دود دارد با تف خويش تاب

    طره: موي آويخته بر روي پيشاني تا بالاي ابرو.
    فلاني: با ياء نكره به معناي يك محبوب.
    خزانه: خزينه، گنجينه، مخزن.
    خزانه‌اسرار: مخزن‌ رازها.
    دست ‌قضا: دست سرنوشت.
    شكسته‌وار: مانند استخوان شكسته‌يي، مجازاً به معناي: مانند دل شكسته‌يي.
    نشان داد: يك نشان براي راهنمايي داد.
    موميايي: معالجه و مداواي استخوان شكسته با روغن موميايي كه دارويي سياه، مانند قير است و سابقاً از دارابگرد فارس از كوهي بدست مي‌آمد و از خلال سنگ قطره قطره مي‌چكيد و احتمالاً از تركيبات قطران است.
    دست داد دهش: دست عدالت گسترش، دست داد دهنده او، دست عدالت ورزنده او.
    شاهد شيرين: محبوب دلپذير و شيرين حكايت.
    با رقيبان گفت: با مراقبان خود گفت.
    معاني ابيات غزل (113)
    (1) ديشب بنفشه حين گفتگو با گل يك نشاني خوبي داد (و گفت) كه پيچ و تاب زلف يك محبوبي سبب اضطراب من شده است.
    (2) دل من گنجينه رازها بود و دست روزگار در آن را بسته و كليدش را به يك دلستان داد.
    (3) با دلي شكسته و پيكري درهم كوفته به سوي تو آمدم، زيرا طبيب با يك نشاني مرا جهت درمان با موميايي لطيف تو بسويت فرستاد.
    (4) الهي هركس كه دست عدالت گسترش به ناتواني، ياري داد، تنش سالم و دلش شاد و خاطرش آسوده باشد.
    (5) اي نصحيت‌گو برو خودت را درمان كن. شراب و محبوب شيرين براي مزاج چه كسي زياني بار آورده است؟
    (6) از برابر من مسكين گذشت و با محافظان و مراقبان خود گفت: افسوس حافظ بيچاره من (مراقب واقعي بيچاره من) چه جاني داد.

    شرح ابيات غزل(113)
    وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع‌لان
    بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
    *
    قافيه اين غزل تمامي به ياء نكره ختم مي‌شود و بدين سبب در معناي ابيات، رعايت اين نكته شده است. اين يك غزل صرفاً عاشقانه و بدون ايهام و اشارات عرفاني است و به نظر مي‌رسد مربوط به ايام جواني شاعر باشد.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  2. تعبیرفال حافظ

    مقدمات رسیدن به مرادت مهیا شده. دست قضا همه چیز را روبراه کرده و درهای بسته به رویت باز می شوندو دوباره جوان می شوی و شادابی خود را به دست می آوری. فقط مواظب حریفان خود باش که اینبار هم سرمایه ی تو را از بین نبرند. اسرارت را هم برای خودت حفظ کن.

  3. سلام. به نظر من این مصرع: که تاب من به جهان طره فلانی داد یعنی من به خاطر علاقه ام نسبت به طره فلانی هست که باعث میشه در این دنیا تاب بیارم و بتونم زنده بمونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا