فریدون
-
بخش ۱۷- پیام فرستادن پسران نزد فریدون
فرستاده آمد دلی پر سخن سخن را نه سر بود پیدا نه بن اباپیل و با گنج و با خواسته…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۶- آگاهى شدن سلم و تور از منوچهر
به سلم و به تور آمد این آگهی که شد روشن آن تخت شاهنشهی دل هر دو بیدادگر پر نهیب…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۵- زادن منوچهر از مادرش
یکی پور زاد آن هنرمند ماه چگونه سزاوار تخت و کلاه چو از مادر مهربان شد جدا سبک تاختندش به…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۴- گفتار اندر زادن دختر ایرج
برآمد برین نیز یک چندگاه شبستان ایرج نگه کرد شاه یکی خوب و چهره پرستنده دید کجا نام او بود…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳- آگاهى یافتن فریدون از کشته شدن ایرج
فریدون نهاده دو دیده به راه سپاه و کلاه آرزومند شاه چو هنگام برگشتن شاه بود پدر زان سخن خود…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۲- کشته شدن ایرج بر دست برادران
چو برداشت پرده ز پیش آفتاب سپیده برآمد به پالود خواب دو بیهوده را دل بدان کار گرم که دیده…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۱- شکیبایى ایرج و برترى عقلش
چو تنگ اندر آمد به نزدیکشان نبود آگه از رای تاریکشان پذیره شدندش به آیین خویش سپه سربسر باز بردند…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۰- رفتن ایرج به نزد برادران
یکی نامه بنوشت شاه زمین به خاور خدای و به سالار چین سر نامه کرد آفرین خدای کجا هست و…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۹- رفتن ایرج بسوى پدر
فرستادهٔ سلم چون گشت باز شهنشاه بنشست و بگشاد راز گرامی جهانجوی را پیش خواند همه گفتها پیش او بازراند…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۸- پاسخ دادن فریدون پسران را
فریدون بدو پهن بگشاد گوش چو بشنید مغزش برآمد به جوش فرستاده را گفت کای هوشیار بباید ترا پوزش اکنون…
بیشتر بخوانید »