فریدونفردوسی

بخش ۱۷- پیام فرستادن پسران نزد فریدون‏

فرستاده آمد دلی پر سخن

سخن را نه سر بود پیدا نه بن

اباپیل و با گنج و با خواسته

به درگاه شاه آمد آراسته

به شاه آفریدون رسید آگهی

بفرمود تا تخت شاهنشهی

به دیبای چینی بیاراستند

کلاه کیانی بپیراستند

نشست از بر تخت پیروزه شاه

چو سرو سهی بر سرش گرد ماه

ابا تاج و با طوق و باگوشوار

چنان چون بود در خور شهریار

خجسته منوچهر بر دست شاه

نشسته نهاده به سر بر کلاه

به زرین عمود و به زرین کمر

زمین کرده خورشیدگون سر به سر

دو رویه بزرگان کشیده رده

سراپای یکسر به زر آژده

به یک دست بربسته شیر و پلنگ

به دست دگر ژنده پیلان جنگ

برون شد ز درگاه شاپور گرد

فرستادهٔ سلم را پیش برد

فرستاده چون دید درگاه شاه

پیاده دوان اندر آمد ز راه

چو نزدیک شاه آفریدون رسید

سر و تخت و تاج بلندش بدید

ز بالا فرو برد سر پیش اوی

همی بر زمین بر بمالید روی

گرانمایه شاه جهان کدخدای

به کرسی زرین ورا کرد جای

فرستاده بر شاه کرد آفرین

که ای نازش تاج و تخت و نگین

زمین گلشن از پایهٔ تخت تست

زمان روشن از مایهٔ بخت تست

همه بندهٔ خاک پای توایم

همه پاک زنده به رای توایم

پیام دو خونی به گفتن گرفت

همه راستیها نهفتن گرفت

گشاده زبان مرد بسیار هوش

بدو داده شاه جهاندار گوش

ز کردار بد پوزش آراستن

منوچهر را نزد خود خواستن

میان بستن او را بسان رهی

سپردن بدو تاج و تخت مهی

خریدن ازو باز خون پدر

بدینار و دیبا و تاج و کمر

فرستاده گفت و سپهبد شنید

مر آن بند را پاسخ آمد کلید

فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا