غزلیات حافظحافظ
غزل ۳۶۵- عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم | روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم |
طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم | در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم |
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایم | هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایم |
عمری گذشت تا به امید اشارتی | چشمی بدان دو گوشه ابرو نهادهایم |
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفتهایم | ما تخت سلطنت نه به بازو نهادهایم |
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز | بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم |
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال | همچون بنفشه بر سر زانو نهادهایم |
در گوشه امید چو نظارگان ماه | چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم |
گفتی که حافظا دل سرگشتهات کجاست | در حلقههای آن خم گیسو نهادهایم |
در گوشه امید چو نظارگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم
در گوشه امید چو نظارگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهایم
معانی لغات غزل (365)
رو نهاده ایم : 1- توجه کرده ایم. 2- چهره و روی را بر زمین نهاده ایم .
صد رو نهاده ایم : صد بار روی بر آن نهاده ایم .
روی و ریا : تزویر وفریبکاری، دو رویی و نفاق، تظاهر و دو رنگی .
طاق : سقف .
رواق : پیشخانه، پیشگاه، ایوان .
قال و قیل : گفتن، قال و مقال، گفتگو و نزاع لفظی، بحث و مجادله لفظی طلبه ها .
نرگس جادو : (استعاره) چشم جادوگر .
سنبل هندو : (استعاره) زلف سیاه .
ملک عافیت : (اضافه تشبیهی) کشور سلامت و رستگاری .
نه به بازو : نه به زور بازو .
نهاده ایم : مستقر کرده ایم .
سِحرِ چشم یار : چشم ساحر یار .
کِرِشمه جادو : غمزه چشمان جادوگر .
بی ناز نرگسش : در اثر محرومیت از عشوه و ناز چشم او .
نَظّارگان : نظاره کنندگان، تماشاگران .
سر سودایی : سر مالیخولیایی، سر عاشق پیشه شوریده و خیالباف .
معانی ابیات غزل (365)
1) ما صد بار صورت خود را پیش خاک پای تو بر زمین نهاده ایم و رویّه نیرنگ و ریاکاری مردم را کنار گذاشته ایم .
2) (ما) سقف و ایوان مدرسه و بحث و جدل علم را فدای جام شراب و ساقی زیبارو کرده ایم .
3) هم جان خود را به آن دو چشم جادوگر و هم دل خود را به آن دو زلف سیاه سپرده ایم .
4) ما کشور آسودگی و ایمنی را با زور لشکر نگرفته و اورنگ شاهی را با زور بازو مستقر نکرده ایم .
5) تا ببینیم که چشم افسونگر یار چه نقشی بازی می کند . زیرا که ما پایه کار خود را بر غمزه چشمان جادوگر او نهاده ایم .
6) در کنج تنهایی امیدوارانه به مانند آن ها که به ماه می نگرند، دیده خواستار خود را به دیدار خم ابروی یار واداشته ایم .
7) در اثر محرومیت از ناز و کرشمه چشم او سر شوریده خود را از شدت اندوه به مانند بنفشه بر سر زانوی غم نهاده ایم .
8) از حافظ پرسیدی که دل حیران و سرگشته ات کجا رفته است؟ آن را در لابلای آن گیسوی خمیده جا گذاشته ایم .
شرح ابیات غزل (365)
وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور
*
در نسخه های خطّی مورد استناد حافظ پژوهان محترم به این وزن و قافیه و ردیف، 2 غزل با ابیات مشترک و ابیاتی با اندک تفاوت ثبت و بعضی از شارحین محترم به منظور حفظ امانت آن را دو غزل محسوب کرده اند، اما از آنجایی که چند بیت و مصراع در هر دو مشترک و مضمون چند بیت نیز با اندک تغییر لفظی مشابهت تامّ دارد، به نظر می رسد که شاعر پس از خلق مضامین و سرودن ابیاتی و پیش از آنکه انتخاب اصلح کرده باشد نسخه های دوگانه را در دسترس دیگران نهاده و بعداً به عنوان دو غزل جمع آوری و منظور شده باشد .
در نسخه قزوینی ـ غنی یک غزل آمده و ما با توجه به نظرات حافظ شناسان صورت اصحّ آن را انتـخاب و معتـقدیم که به هیچ وجه این ابیات و مضامین مشترک در یک قالب و وزن و ردیف و قافیه نمی تواند دو غزل باشد .
آنچه ذکر آن ضرورت دارد این است که این غزل صرفاً غزلی است عاشقانه و مربوط به ایام جوانی و میانسالی حافظ، چرا که در آن تعابیر عرفانی و ایهامات به کار نرفته و از معدود غزل هایی است که از سر تا پا در تعریف معشوق سخن رفته است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
تعبیرفال حافظ
آفرین بر شما که در زندگیتان ریا و دورویی وجود ندارد و پایه و بنیاد زندگی را بر مبنای مهر و محبت گذاشته اید. اما چندی است که چشم به راه و منتظر خبری هستید. به عافیت و سلامت می رسید و مقامتان روز به روز بالاتر می رود. همیشه امیدوار باشید . چشم طلب فقط از خدا داشته باشید که او بشارت رسیدن حاجت و مراد را به شما می دهد.