ویدیومستند و نمایشی

مستند صدای ماه- زندگی بانو قمرالملوک وزیری

قمر، خواننده‌ی مشهور آواز ایران، صدای خوش را از مادربزرگش به ارث برد. مادربزرگ او به نام خیرالنسا، ملقب به افتخارالذاکرین، روضه‌خوان زنانه بود که قمر را در کودکی با خود به مجالس زنانه می‌برد و قمر خردسال پای منبر می‌نشست و می‌خواند. خود قمر می‌گفت:

من مدیون همان تربیت اولیه خود هستم. چون که همان پای منبری خواندن‌ها به من جرئت خوانندگی در حضور جمع داد و همان باعث شد که من از خواندن در جمع پروا نداشته باشم.

او گاه کنار پنجره اتاقش آواز می‌خواند. در همسایگی آنها مرد خوش‌آوازی بود که هر زمان می‌خواند با آواز او را جواب می‌داد. چند سال گذشت تا آنکه در محفلی دوستانه، مرتضی نی‌داود هم دعوت داشت. یکی از حاضرین به نواختن تار پرداخت، ولی نی‌داود هیچ از ساز زدن او خوشش نیامد. از قمر خواستند با آواز نوازنده را همراهی کند. نی‌داود می‌گفت:

همین که قمر شروع به خواندن کرد، پی بردم که این خانم جوان دارای صدایی میرومند و گرم است و جذاب می‌خواند. صفات گرم و قوی به ندرت ممکن است در صدای یک نفر جمع شود، در حدی که من در تمام زندگی هنری‌ام نشنیده بودم. صدای حبیب شاطرحاجی (استاد آواز اصفهانی) بی‌نهایت قوی بود، ولی صدای قمر از آن هم قوی‌تر بود. از صاحبخانه ساز خواستم و با صدای قمر شروع به نواختن کردم و به او گفتم: صدای فوق‌العاده‌ای دارید. چیزی که کم دارید آموختن گوشه‌های موسیقی ایرانی است.

 

مرتضی خان نی‌داوود
مرتضی خان نی‌داوود

این دیدار کمی قبل از سال ۱۳۰۰ بود. حدود دو سال بعد از آن دیدار، قمر به کلاس موسیقی نی‌داود رفت و زیر نظر او به فراگرفتن موسیقی ایرانی و گوشه‌های آن و کسب مهارت‌های لازم برای خوانندگی پرداخت. چندی بعد قمر اولین کنسرت خود را به همراه نی‌داود در سالن گراند هتل برگزار کرد و دوران شهرت او آغاز شد. کمپانی‌های ضبط صفحه هیزمسترز ویس انگلستان و پولیفون و بدافن آلمان دستگاه ضبط صفحه به تهران آوردند تا صدای قمر را ضبط کنند. در سال ۱۳۱۰ به اتفاق مرتضی نی‌داود برای اجرای کنسرت به همدان رفتند. عارف، شاعر نامدار ملی در آن هنگام در حالت عزلت در همدان به سر می‌برد و به خواهش قمر برای شنیدن کنسرت آمد. قمر تمام گلدان‌های نقره‌ای که به او هدیه داده شد به عارف بخشید. عارف آنها را قبول نکرد و به خود قمر داد. مرتضی نی‌داود می‌گفت:

وقتی قمر به تهران رسید دیناری پول نداشت و از هدایایی هم که گرفته بود حتی یکی را برای خود نگه نداشت و همه را به مستمندان بخشیده بود. از جمله این هدایا گلدان نقره‌ای بود به اندازه قامت خود قمر. یکی از دوستان همیشه به قمر یادآوری می‌کرد که افراط حتی در بخشش درست نیست و سرانجام نتیجه نامطلوب حاصل می‌کند. اما روح قمر در این مورد تنبیه پذیر نبود و از این رو از روی ادب و مهربانی آن نصایح را گوش می‌داد ولی انگار مه انگار که می‌شنید… و سرانجام در فقر مطلق و فراموشی و بیچارگی کامل مرد. هرگز نشانه پشیمانی در چهره او دیده نشد. خودش از هر کار خودش احساس رضامندی می‌کرد. زندگی او هنرش بود، هنری که از عواطف انسانی مایه گرفته بود و به همین دلیل قمر آن همه جذاب و گشاده‌رو و بزرگوار بود.

قمرالملوک وزیری در مرداد ۱۳۳۸ در گوشه انزوا در تهران درگذشت و آنهایی که ادعای هنردوستی داشتند، حتی از اینکه در تشییع جنازه او شرکت کنند مسامحه کردند. او زنی بود خوش قریحه، با شهامت و بلندنظر. صفحات بازمانده از او که در دست علاقه‌مندان یافت می‌شود از بهترین آثار ماندگار آواز ایران به شکار می‌آید.

برگرفته از کتاب سرگذشت موسیقی ایران، جلد سوم، انتشارات ماهور- نوشته روح الله خالقی

نوشته های مشابه

5 دیدگاه

  1. درود بر بانوی بخشنده خواننده ایران که با وجود نیازمندی هرآنچه داشت صرف مستمندان کرد و در گوشه عزلت چشم از دنیای فانی فرو بست

  2. این فیلم با نگاهی مثبت تهیه شده ولی خوب که نگاه می کنیم افرادی که در آن اظهار نظر های متناقض با همدیگر دارند زیاد می بینیم . یکی از افرادی که به عنوان پژوهشگر معرفی می شود خیلی سطحی و ساده اظهار نظر می کند.. معلوم است این مستند ناظر کیفی ن داشته است.

  3. از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست.
    آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست.
    آهسته به گوش فلک از بنده بگوئید.
    چشمت ندود این همه یک شب قمر اینجاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا