مواعظ سعدی
-
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ – در نصیحت و ستایش
جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد غلام همت آنم که دل بر او ننهاد جهان نماند و خرم…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ – در ستایش حضرت رسول (ص)
چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد وجود غیر حق در چشم توحیدش عدم گردد کمر بندد قلم…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ – در وصف بهار
علم دولت نوروز به صحرا برخاست زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست بر عروسان چمن بست صبا هر گهری…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ – موعظه و نصیحت
هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست هر آنکه در طلبش سعی میکند بادست سر قبول بباید نهاد و گردن…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ – موعظه و نصیحت
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ – اندرز و نصیحت
خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست درخت قد صنوبر خرام انسان را…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۱
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا دادار غیب دان و نگهدار آسمان…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ – در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان
اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را شگفت نیست گر از طین…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ – در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه
آن روی بین که حسن بپوشید ماه را وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را من سرو را قبا…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ – در وداع شاه جهان سعدبن ابیبکر
رفتی و صدهزار دلت دست در رکیب ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟ گویی که احتمال کند…
بیشتر بخوانید »