قصایدسعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳

هر چیز کزان بتر نباشد

از مصلحتی به در نباشد

شری که به خیر باز گردد

آن خیر بود که شر نباشد

احوال برادرم شنیدی

فی الجمله تو را خبر نباشد

خرمای به طرح داده بودند

جرم بد از این بتر نباشد

اطفال و کسان و هم رفیقان

خرما بخورند و زر نباشد

آنگه چه محصلی فرستی

ترکی که ازو بتر نباشد

چندان بزنندش ای خداوند

کز خانه رهش به در نباشد

خرمای به طرح اگر ببخشد

از اهل کرم هدر نباشد

تا وقت صبر بود کردیم

دیگر چه کنیم اگر نباشد

آیین وفا و مهربانی

در شهر شما مگر نباشد

در فارس چنین نمک ندیدم

در مصر چنین شکر نباشد

هر شب برود ز چشم سعدی

صد قطره که جز گهر نباشد

ما از سر مهر با تو گفتیم

باشد که کسی خبر نباشد

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا