غزلیات سعدیسعدی

غزل ۵۵۸

هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

بار دوم ز بار نخستین نکوتری

انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران

بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری

زنار بود هر چه همه عمر داشتم

الا کمر که پیش تو بستم به چاکری

از شرم چون تو آدمیان در میان خلق

انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری

شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام

دانم که گر تنم بکشی جان بپروری

جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد

با صورت بدیع تو کردن برابری

ای مدعی گر آن چه مرا شد تو را شود

بر حال من ببخشی و حالت بیاوری

صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند

هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری

صبری که بود مایه سعدی دگر نماند

سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا