غزلیات سعدیسعدی

غزل ۵۴۷

خانه صاحب نظران می‌بری

پرده پرهیزکنان می‌دری

گر تو پری چهره نپوشی نقاب

توبه صوفی به زیان آوری

این چه وجودست نمی‌دانمت

آدمیی یا ملکی یا پری

گر همه سرمایه زیان می‌کند

سود بود دیدن آن مشتری

نسخه این روی به نقاش بر

تا بکند توبه ز صورتگری

با تترت حاجت شمشیر نیست

حمله همی‌آری و دل می‌بری

گر تو در آیینه تأمل کنی

صورت خود باز به ما ننگری

خسرو اگر عهد تو دریافتی

دل به تو دادی که تو شیرینتری

گر دری از خلق ببندم به روی

بر تو نبندم که به خاطر دری

سعدی اگر کشته شود در فراق

زنده شود چون به سرش بگذری

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا