غزلیات سعدیسعدی

غزل ۱۶۳

هر که می با تو خورد عربده کرد

هر که روی تو دید عشق آورد

زهر اگر در مذاق من ریزی

با تو همچون شکر بشاید خورد

آفرین خدای بر پدری

که تو فرزند نازنین پرورد

لایق خدمت تو نیست بساط

روی باید در این قدم گسترد

خواستم گفت خاک پای توام

عقلم اندر زمان نصیحت کرد

گفت در راه دوست خاک مباش

نه که بر دامنش نشیند گرد

دشمنان در مخالفت گرمند

و آتش ما بدین نگردد سرد

مرد عشق ار ز پیش تیر بلا

روی درهم کشد مخوانش مرد

هر که را برگ بی مرادی نیست

گو برو گرد کوی عشق مگرد

سعدیا صاف وصل اگر ندهند

ما و دردی کشان مجلس درد

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا