باب دوم در اخلاق درویشانسعدی
حکایت شمارهٔ ۳

عبدالقادر گیلانی را رحمه الله علیه دیدند در حرم کعبه روی بر حصبا نهاده همیگفت ای خداوند ببخشای و گر هر آینه مستوجب عقوبتم در روز قیامتم نابینا بر انگیز تا در روی نیکان شرمسار نشوم
روى بر خاک عجز مىگویم
هر سحرگه که باد مىآید
ای که هرگز فرامشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید