باب هفتم در عالم تربیتسعدی

سر آغاز

سخن در صلاح است و تدبیر وخوی

نه در اسب و میدان و چوگان و گوی

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای

چه در بند پیکار بیگانه‌ای؟

عنان باز پیچان نفس از حرام

به مردی ز رستم گذشتند و سام

تو خود را چو کودک ادب کن به چوب

به گرز گران مغز مردان مکوب

وجود تو شهری است پر نیک و بد

تو سلطان و دستور دانا خرد

رضا و ورع: نیکنامان حر

هوی و هوس: رهزن و کیسه بر

چو سلطان عنایت کند با بدان

کجا ماند آسایش بخردان؟

تو را شهوت و حرص و کین و حسد

چو خون در رگانند و جان در جسد

هوی و هوس را نماند ستیز

چو بینند سر پنجهٔ عقل تیز

رئیسی که دشمن سیاست نکرد

هم از دست دشمن ریاست نکرد

نخواهم در این نوع گفتن بسی

که حرفی بس ار کار بندد کسی

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا