باب ششم در قناعتسعدی
حکایت
![](https://mastaneh.ir/wp/wp-content/uploads/2017/12/saadye-780x405.jpg)
یکی را ز مردان روشن ضمیر
امیر ختن داد طاقی حریر
ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت
نپوشید و دستش ببوسید و گفت:
چه خوب است تشریف میر ختن
وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن
گر آزادهای بر زمین خسب و بس
مکن بهر قالی زمین بوس کس
یکی را ز مردان روشن ضمیر
امیر ختن داد طاقی حریر
ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت
نپوشید و دستش ببوسید و گفت:
چه خوب است تشریف میر ختن
وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن
گر آزادهای بر زمین خسب و بس
مکن بهر قالی زمین بوس کس