باب ششم در قناعتسعدی

سر آغاز

خدا را ندانست و طاعت نکرد

که بر بخت و روزی قناعت نکرد

قناعت توانگر کند مرد را

خبر کن حریص جهانگرد را

سکونی بدست آور ای بی ثبات

که بر سنگ گردان نروید نبات

مپرور تن ار مرد رای و هشی

که او را چو می‌پروری می‌کشی

خردمند مردم هنر پرورند

که تن پروران از هنر لاغرند

کی سیرت آدمی گوش کرد

که اول سگ نفس خاموش کرد

خور و خواب تنها طریق ددست

بر این بودن آیین نابخردست

خنک نیکبختی که در گوشه‌ای

به دست آرد از معرفت توشه‌ای

بر آنان که شد سر حق آشکار

نکردند باطل بر او اختیار

ولیکن چو ظلمت نداند ز نور

چه دیدار دیوش چه رخسار حور

تو خود را ازان در چه انداختی

که چه را ز ره باز نشناختی

بر اوج فلک چون پرد جره باز

که در شهپرش بسته‌ای سنگ آز؟

گرش دامن از چنگ شهوت رها

کنی، رفت تا سدرهالمنتهی

به کم خوردن از عادت خویش خورد

توان خویشتن را ملک خوی کرد

کجا سیر وحشی رسد در ملک

نشاید پرید از ثری بر فلک

نخست آدمی سیرتی پیشه کن

پس آنگه ملک خویی اندیشه کن

تو بر کرهٔ توسنی بر کمر

نگر تا نپیچد ز حکم تو سر

که گر پالهنگ از کفت در گسیخت

تن خویشتن کشت و خون تو ریخت

به اندازه خور زاد اگر مردمی

چنین پر شکم، آدمی یا خمی؟

درون جای قوت است و ذکر و نفس

تو پنداری از بهر نان است و بس

کجا ذکر گنجد در انبان آز؟

به سختی نفس می‌کند پا دراز

ندارند تن پروران آگهی

که پر معده باشد ز حکمت تهی

دو چشم و شکم پر نگردد به هیچ

تهی بهتر این رودهٔ پیچ پیچ

چو دوزخ که سیرش کنند از وقید

دگر بانگ دارد که هل من مزید؟

همی میردت عیسی از لاغری

تو در بند آنی که خر پروی

به دین، ای فرومایه، دنیا مخر

تو خر را به انجیل عیسی مخر

مگر می‌نبینی که دد را و دام

نینداخت جز حرص خوردن به دام؟

پلنگی که گردن کشد بر وحوش

به دام افتد از بهر خوردن چو موش

چو موش آن که نان و پنیرش خوری

به دامش درافتی و تیرش خوری

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا