باب چهارم در تواضعسعدی

حکایت در معنی تواضع نیکمردان

شنیدم که فرزانه‌ای حق پرست

گریبان گرفتش یکی رند مست

ازان تیره دل مرد صافی درون

قفا خورد و سر بر نکرد از سکون

یکی گفتش آخر نه مردی تو نیز؟

تحمل دریغ است از این بی تمیز

شنید این سخن مرد پاکیزه خوی

بدو گفت از این نوع دیگر مگوی

درد مست نادان گریبان مرد

که با شیر جنگی سگالد نبرد

ز هشیار عاقل نزیبد که دست

زند در گریبان نادان مست

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا