باب دهم در مناجات و ختم کتاب
-
حکایت بت پرست نیازمند
مغی در به روی از جهان بسته بود بتی را به خدمت میان بسته بود پس از چند سال آن…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
شنیدم که مستی ز تاب نبید به مقصورهٔ مسجدی در دوید بنالید بر آستان کرم که یارب به فردوس اعلی…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
به صنعا درم طفلی اندر گذشت چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت! قضا نقش یوسف جمالی نکرد که…
بیشتر بخوانید » -
سرآغاز
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا ز گل به فصل خزان درنبینی درخت که بی برگ…
بیشتر بخوانید »