غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۹۸۵

هر که بهر تو انتظار کند

بخت و اقبال را شکار کند

بهر باران چو کشت منتظر است

سینه را سبز و لاله زار کند

بهر خورشید کان چو منتظر است

سنگ را لعل آبدار کند

انتظار ادیم بهر سهیل

اندر او صد هزار کار کند

آهنی کانتظار صیقل کرد

روی را صاف و بی‌غبار کند

ز انتظار رسول تیغ علی

در غزا خویش ذوالفقار کند

انتظار جنین درون رحم

نطفه را شاه خوش عذار کند

انتظار حبوب زیر زمین

هر یکی دانه را هزار کند

آسیا آب را چو منتظر است

سنگ را چست و بی‌قرار کند

انتظار قبول وحی خدا

چشم را چشم اعتبار کند

انتظار نثار بحر کرم

سینه را درج در چو نار کند

شیره را انتظار در دل خم

بهر مغز شهان عقار کند

بی کنارست فضل منتظرش

رانده را لایق کنار کند

تا قیامت تمام هم نشود

شرح آن کانتظار یار کند

ز انتظارات شمس تبریزی

شمس و ناهید و مه دوار کند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا