غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۹۱۷

به یارکان صفا جز می صفا مدهید

چو می‌دهید بدیشان جدا جدا مدهید

در این چنین قدح آمیختن حرام بود

به عاشقان خدا جز می خدا مدهید

برهنگان ره از آفتاب جامه کنید

برهنگان ره عشق را قبا مدهید

چو هیچ باد صبایی به گردشان نرسد

به جانشان خبر از وعده صبا مدهید

به بوی وصل اگر عاشقی قرار گرفت

بهانه را نپذیرم بهانه‌ها مدهید

شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق

مرا قرار نباشد به بو مرا مدهید

شراب آتش و ما زاده‌ایم از آتش

اگر حریف شناسید جز به ما مدهید

برای زخم چنین غازیان بود مرهم

کسی که درد ندارد بدو دوا مدهید

چو تاج مفخر تبریز شمس دین آمد

لقای هر دو جهان جز بدان لقا مدهید

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا