غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۴۹

ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند

دیدی که جمله رفتند تنها رهات کردند

ای یوسف امانت آخر برادرانت

بفروختندت ارزان و اندک بهات کردند

آن‌ها که این جهان را بس بی‌وفا بدیدند

راه اختیار کردند ترک حیات کردند

بسیار خصم داری پنهان و می‌نبینی

کاین جمله حیله کردی ویشانت مات کردند

شاهان که نابدیدند چون حال تو بدیدند

از مهر و از عنایت جمله دعات کردند

با ساکنان سینه بنشین که اهل کینه

مانند طفل دینه بی‌دست و پات کردند

آن‌ها نهفتگانند وین‌ها که اهل رازند

از رنگ همچو چنگی باری دوتات کردند

اندیشه کن از آن‌ها کاندیشه‌هات دانند

کم جو وفا از این‌ها چون بی‌وفات کردند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا