غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۱۸

ساقیان سرمست در کار آمدند

مستیان در کوی خمار آمدند

حلقه حلقه عاشقان و بی‌دلان

بر امید بوی دلدار آمدند

بلبلان مست و مستان الست

بر امید گل به گلزار آمدند

هین که مخموران در این دم جوق جوق

بر در ساقی به زنهار آمدند

یک ندا آمد عجب از کوی دل

بی دل و بی‌پا به یک بار آمدند

از خوشی بوی او در کوی او

بیخود و بی‌کفش و دستار آمدند

بی محابا ده تو ای ساقی مدام

هین که جان‌ها مست اسرار آمدند

عارفان از خویش بی‌خویش آمدند

زاهدان در کار هشیار آمدند

ساقیا تو جمله را یک رنگ کن

باده ده گر یار و اغیار آمدند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا