غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۷۵۶

علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود

گر زمستان بد بود اندر بهاران صد شود

بر بهار جان فزا زنهار تو جرمی منه

علت ناصور تو گر زانک گرگ و دد شود

هر درخت و باغ را داده بهاران بخششی

هر درخت تلخ و شیرین آنچ می‌ارزد شود

ای برادر از رهی این یک سخن را گوش دار

هر نباتی این نیرزد آنک چون سر زد شود

از هزاران آب شهوت ناگهان آبی بود

کز خمیرش صورت حسن و جمال و خد شود

وانگه آن حسن و جمالان خرج گردد صد هزار

تا یکی را خود از آن‌ها دولتی باشد شود

نیکبختان در جهان بسیار آیند و روند

لیک بر درگاه شمس الدین نباید رد شود

هر که او یک سجده کردش گر چه کردش از نفاق

در دو عالم عاقبت او خاصه ایزد شود

از جفاها یاد ماور ای حریف باوفا

زانک یاد آن جفاها در ره تو سد شود

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا