غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۷۲۱

هر سینه که سیمبر ندارد

شخصی باشد که سر ندارد

وان کس که ز دام عشق دورست

مرغی باشد که پر ندارد

او را چه خبر بود ز عالم

کز باخبران خبر ندارد

او صید شود به تیر غمزه

کز عشق سر سپر ندارد

آن را که دلیر نیست در راه

خود پنداری جگر ندارد

در راه فکنده‌است دری

جز او که فکند برندارد

آن کس که نگشت گرد آن در

بس بی‌گهرست و فر ندارد

وقت سحرست هین بخسبید

زیرا شب ما سحر ندارد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا