غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۶۹۶

بیچاره کسی که زر ندارد

وز معدن زر خبر ندارد

بیچاره دلی که ماند بی‌تو

طوطیست ولی شکر ندارد

دارد هنر و هزار دولت

افسوس که آن دگر ندارد

می‌گوید دست جام بخشش

ما بدهیمش اگر ندارد

بر وی ریزییم آب حیوان

گر آب بر آن جگر ندارد

بی برگان را دهیم برگی

زان برگ که شاخ تر ندارد

آن‌ها که ز ما خبر ندارند

گویند دعا اثر ندارد

نزدیک آمد که دیده بخشیم

آن را که به ما نظر ندارد

خاموش که مشکلات جان را

جز دست خدای برندارد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا