غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۶۰۱

آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد

بشنو که چه می‌گوید بنگر که چه دم دارد

گر جسم تنک دارد جان تو سبک دارد

هر چند که صد لشکر در کتم عدم دارد

گر مانده‌ای در گل روی آر به صاحب دل

کو ملک ابد بخشد کو تاج قدم دارد

ای دل که جهان دیدی بسیار بگردیدی

بنمای که را دیدی کز عشق رقم دارد

ای مرکب خود کشته وی گرد جهان گشته

بازآی به خورشیدی کز سینه کرم دارد

آن سینه و چون سینه صیقل ده آیینه

آن سینه که اندر خود صد باغ ارم دارد

این عشق همی‌گوید کان کس که مرا جوید

شرطیست که همچون زر در کوره قدم دارد

من سیمتنی خواهم من همچو منی خواهم

بیزارم از آن زشتی کو سیم و درم دارد

القاب صلاح الدین بر لوح چو پیدا شد

انصاف بسی منت بر لوح و قلم دارد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا