غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۱۸۱

ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی

فالقهوه من شرطی، لاالتوبه من شانی

ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی

آن جام سفالین کو؟ وان راوق ریحانی

لو تمزجها بالدم، من ادمع اجفانی

یزداد لها صبغ فی احمر القانی

صفهای پری رویان، در بزم سلیمانی

با نغمهٔ داودی، مرغ خوش الحانی

یا یوسف عللنی، لو لامک اخوانی

کم من علل یشفی، من عله احزانی

شو گوش خرد برکش، چون طفل دبستانی

تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی

اقبلت علی وصلی، راحلت لهجرانی

این القدم الاول؟ این‌النظر الثانی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا