غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۰۹۷

بیا بیا که شدم در غم تو سودایی

درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی

عجب عجب که برون آمدی به پرسش من

ببین ببین که چه بی‌طاقتم ز شیدایی

بده بده که چه آورده‌ای به تحفه مرا

بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی

مرو مرو چه سبب زود زود می‌بروی

بگو بگو که چرا دیر دیر می‌آیی

نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو

زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی

مجو مجو پس از این زینهار راه جفا

مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی

برو برو که چه کژ می‌روی به شیوه گری

بیا بیا که چه خوش می‌خمی به رعنایی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا