غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۰۱۹

ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی

جان مرا خوش بکش این نفس ار می‌کشی

کشتن شیرین و خوش خاصیت دست توست

زانک نظرخواه را تو به نظر می‌کشی

هر سحری مستمر منتظرم منتظر

زانک مرا بیشتر وقت سحر می‌کشی

جور تو ما را چو قند راه مدد درمبند

نی که مرا عاقبت بر سر در می‌کشی

ای دم تو بی‌شکم ای غم تو دفع غم

ای که تو ما را به دام همچو شرر می‌کشی

هر دم دفعی دگر پیش کنی چون سپر

تیغ رها کرده‌ای تو به سپر می‌کشی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا