غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۸۵۵

هله ای دلی که خفته تو به زیر ظل مایی

شب و روز در نمازی به حقیقت و غزالی

مه بدر نور بارد سگ کوی بانگ دارد

ز برای بانگ هر سگ مگذار روشنایی

به نماز نان برسته جز نان دگر چه خواهد

دل همچو بحر باید که گهر کند گدایی

اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا

بستان میی که یابی ز تفش ز خود رهایی

به خدا به ذات پاکش که میی است کز حراکش

برهد تن از هلاکش به سعادت سمایی

بستان مکن ستیزه تو بدین حیات ریزه

که حیات کامل آمد ز ورای جان فزایی

بهلم دگر نگویم که دریغ باشد ای جان

بر کور یوسفی را حرکات و خودنمایی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا