غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۶

ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی

حور را از دست داده از پی کمپیرکی

من گریبان می‌درانم حیف می‌آید مرا

غمزه کمپیرکی زد بر جوانی تیرکی

پیرکی گنده دهانی بسته صد چنگ و جلب

سر فروکرده ز بامی تا درافتد زیرکی

کیست کمپیرک یکی سالوسک بی‌چاشنی

تو به تو همچون پیاز و گنده همچون سیرکی

میرکی گشته اسیر او گرو کرده کمر

او به پنهانی همی‌خندد که ابله میرکی

نی به بستان جمال او شکوفه تازه‌ای

نی به پستان وفای آن سلیطه شیرکی

خود ببینی چونک بگشاید اجل چشمت ورا

رو چو پشت سوسمار و تن سیه چون قیرکی

نی خمش کن پند کم ده بند خواجه بس قوی است

می‌کشد زنجیر مهرش بی‌مدد زنجیرکی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا