غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۴۵

از برای صلاح مجنون را

بازخوان ای حکیم افسون را

از برای علاج بی‌خبری

درج کن در نبیذ افیون را

چون نداری خلاص بی‌چون شو

تا ببینی جمال بی‌چون را

دل پرخون ببین تو ای ساقی

درده آن جام لعل چون خون را

زانک عقل از برای مادونی

سجده آرد ز حرص هر دون را

باده خواران به نیم جو نخرند

این دو قرص درست گردون را

نخوت عشق را ز مجنون پرس

تا که در سر چهاست مجنون را

گمرهی‌های عشق بردرد

صد هزاران طریق و قانون را

ای صبا تو برو بگو از من

از کرم بحر در مکنون را

گر چه از خشم گفته‌ای نکنم

روح بخش این حماء مسنون را

شمس تبریز موسی عهدی

در فراقت مدارهارون را

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا