غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۳

عشق است دلاور و فدایی

تنهارو و فرد و یک قبایی

ای از شش و پنج مهره برده

آورده تو نرد دلربایی

یکتا شده خوش ز هر دو عالم

بربوده ز یک دلان دوتایی

آخر تو چه جوهر و چه اصلی

ای پاک ز جای از کجایی

در عالم کم زنان چه بیشی

در خطه دل چه جان فزایی

نتوان ز تو عشق صبر کردن

صبرا تو در این هوس نشایی

نادیده مکن چو دیده‌ای تو

بیگانه مرو چو آشنایی

تا ما ماییم جمله ابریم

بی ظلمت ما مها تو مایی

در پای غمش چه دیدی ای جان

کاین دست گشاده در دعایی

ای دل ز قضا چه رو نمودت

کز عشق تو طالب بلایی

رفتم بر عشق کاین به چند است

گفتا که نباشد این بهایی

الا بر شاه شمس تبریز

سر پای کنی به سر بیایی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا