غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۶۷

قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا

البدر غدا ساقی و الکأس ثریانا

الصبوه ایمانی و الخلوه بستانی

و المشجر ندمانی و الورد محیانا

من کان له عشق فالمجلس مثواه

من کان له عقل ایاه و ایانا

من ضاق به دار او اعطشه نار

تهدیه الی عین یسترجع ریانا

من لیس له عین یستبصر عن غیب

فلیأت علی شوق فی خدمه مولانا

یا دهر سوی صدر شمس الحق تبریز

هل ابصر فی الدنیا انسانک انسانا

طوبی لک یا مهدی قد ذبت من الجهد

اعرضت عن الصوره کی تدرک معنانا

من کان له هم یفنیه و یردیه

فلیشرب و لیسکر من قهوه مولانا

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. باسلام با عنایت به نبود معنی شعر عربی فوق در اینترنت وجایی دیگر بر آن شدم این غزل شیوا را نیز به فارسی برگردانم.
    وزن شعر(مفعول و مفاعیلن/مفعول و مفاعیلن)وزن دوری ؛بحر هزج مثمن اخرب می باشد
    ۱-دنیا از شدت وتیزی نور شراب ما قطعاً روشن می شود /ماه بدر فردا ساقی ما وستارگان خوشه پروین پیاله [های] ما خواهند بود.
    ۲- دل سپردن و محبت(کودکی وسادگی) ایمان من است و انزوا وعزلت گوشه گیری گلزار و بوستان من/درخت زاران(روییدن گاه درختان) همنشینان من و گل سرخ چهره روی ماست.
    ۳-هرکسی که عشق دارد (عاشق هست) [هر] مجلس ومحفلی جایگاه اوست / [درحالیکه] برای کسی که عقل دارد(عاقل) است فقط او و فقط ما هستیم [ جایگاه ومحفلی ندارد؟!]
    ۴-هرکسی را که خانه اش تنگ و تشنگی اش آتشین است/به چشمه ای هدایتش می کنی که سیراب باز می گردد.
    ۵-آن کس که چشمی [غیر از دیدن دوست]ندارد،از غیب از چشم [دل] بینا می شود/پس با شوق و اشتیاق به خدمت دوست و مولای ما می آید.
    ۶-ای روزگار وزمانه آیا به غیر از شمس تبریزی و بالاتر از او /کسی را از انسانهایت [می توانی] به ما (به عنوان انسان برتر)نشان دهی؟!(کسی که
    مثل شمس یا بالاتر از او باشد را میتوانی به بشر نشان دهی؟)
    ۷-خوش به حالت ای هدایت یافته ای که از استقامت و مقاومت پژمرده وخسته ای/تو که از صورت[ظاهر]ما روی بر گردانده ای/چگونه درمی یابی (درک خواهی کرد) معنای مارا(باطن ما را هرگز درک نخواهی کرد)
    ۸-هر کس را که هم وغم هست (غمگین و افسرده)هست/ پس باید از [شربت] وقهوه دوست و مولای ما بنوشد ومست شود [تاشادی و نشاط یابد]

  2. البته بیت آخر معنی نصف مصراع اول(یفنیه ویردیه) یادم رفته بود که باید بعداز معنی هرکس را که هم و غم هست افزود:غم او را(پیر و کنهسال )یا فانی ونابودش می کند وبر می گرداند(یعنی غم هی نابود وزنده اش می کند)، باید از قهوه وشربت دوست ومولای ما نوشیده ومست شود…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا