غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۶۱

هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما

یا صاحبی اننی مستهلک لو لاکما

ای یوسف صد انجمن یعقوب دیدستی چو من

اصفر خدی من جوی و ابیض عینی من بکا

از چشم یعقوب صفی اشکی دوان بین یوسفی

تجری دموعی بالولا من مقلتی عین الولا

صد مصر و صد شکرستان درجست اندر یوسفان

الصید جل او صغر فالکل فی جوف الفرا

اسباب عشرت راست شد هر چه دلم می‌خواست شد

فالوقت سیف قاطع لا تفتکر فیما مضی

جان باز اندر عشق او چون سبط موسی را مگو

اذهب و ربک قاتلا انا قعودها هنا

هرگز نبینی در جهان مظلومتر زین عاشقان

قولوا لاصحاب الحجی رفقا بارباب الهوی

گر درد و فریادی بود در عاقبت دادی بود

من فضل رب محسن عدل علی العرش استوی

گر واقفی بر شرب ما وز ساقی شیرین لقا

الزمه و اعلم ان ذا من غیره لا یرتجی

کردیم جمله حیله‌ها ای حیله آموز نهی

ماذا تری فیما تری یا من یری ما لا یری

خاموش و باقی را بجو از ناطق اکرام خو

فالفهم من ایحائه من کل مکروه شفا

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا