غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۵۸۰

ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی

بیهوده چه می‌گردی بر آب چو دولابی

صحراست پر از شکر دریاست پر از گوهر

یک جو نبری زین دو بی‌کوشش و اسبابی

گر مرد تماشایی چون دیده بنگشایی

بگشادن چشم ارزد تا بانی مهتابی

محراب بسی دیدی در وی بنگنجیدی

اندر نظر حربی بشکافد محرابی

ما تشنه و هر جانب یک چشمه حیوانی

ما طامع و پیش و پس دریا کف وهابی

ره چیست میان ما جز نقص عیان ما

کو پرده میان ما جز چشم گران خوابی

شش نور همی‌بارد زان ابر که حق آرد

جسمت مثل بامی هر حس تو میزانی

شش چشمه پیوسته می‌گردد شب بسته

زان سوش روان کرده آن فاتح ابوابی

خورشید و قمر گاهی شب افتد در چاهی

بیرون کشدش زان چه بی‌آلت و قلابی

صد صنعت سلطانی دارد ز تو پنهانی

زیرا که ضعیفی تو بی‌طاقت و بی‌تابی

این مفرش و آن کیوان افلاک ورای آن

بر کف خدا لرزان ماننده سیمابی

دریا چو چنان باشد کف درخور آن باشد

اندر صفتش خاطر هست احول و کذابی

بگریزد عقل و جان از هیبت آن سلطان

چون دیو که بگریزد از عمر خطابی

بکری برمد از شو معشوق جهانش او

از جان عزیز خود بیگانه و صخابی

ره داده به دام خود صد زاغ پی بازی

چون باز به دام آمد برداشته مضرابی

خاموش که آن اسعد این را به از این گوید

بی‌صفقه صفاقی بی‌شرفه دبابی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا