غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۵۳

چند نهان داری آن خنده را

آن مه تابنده فرخنده را

بنده کند روی تو صد شاه را

شاه کند خنده تو بنده را

خنده بیاموز گل سرخ را

جلوه کن آن دولت پاینده را

بسته بدانست در آسمان

تا بکشد چون تو گشاینده را

دیده قطار شترهای مست

منتظرانند کشاننده را

زلف برافشان و در آن حلقه کش

حلق دو صد حلقه رباینده را

روز وصالست و صنم حاضرست

هیچ مپا مدت آینده را

عاشق زخمست دف سخت رو

میل لبست آن نی نالنده را

بر رخ دف چند طپانچه بزن

دم ده آن نای سگالنده را

ور به طمع ناله برآرد رباب

خوش بگشا آن کف بخشنده را

عیب مکن گر غزل ابتر بماند

نیست وفا خاطر پرنده را

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا