غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۵۲۳

دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی

به ساقی گو که زود آخر هم از اول قدح دردی

بیا ای ساقی لب گز تو خامان را بدان می‌پز

زهی بستان و باغ و رز کز آن انگور افشردی

نشان بدهم که کس ندهد نشان این است ای خوش قد

که آن شب بردیم بیخود بدان مه روم بسپردی

تو عقلا یاد می‌داری که شاه عقلم از یاری

چو داد آن باده ناری به اول دم فرومردی

دو طشت آورد آن دلبر یکی ز آتش یکی پرزر

چو زر گیری بود آذر ور آتش برزنی بردی

ببین ساقی سرکش را بکش آن آتش خوش را

چه دانی قدر آتش را که آن جا کودک خردی

ز آتش شاد برخیزی ز شمس الدین تبریزی

ور اندر زر تو بگریزی مثال زر بیفسردی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا