غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۴۲۲

رخ نفسی بر رخ این مست نه

جنگ و جفا را نفسی پست نه

سیم اگر نیست به دست آورم

باده چون زر تو بر این دست نه

ای تو گشاده در هفت آسمان

دست کرم بر دل پابست نه

پیشکشم نیست بجز نیستی

نیستیم را تو لقب هست نه

هم شکننده تو هم اشکسته بند

مرهم جان بر سر اشکست نه

مهر بر آن شکر و پسته منه

مهر بر این چاکر پیوست نه

گفته امت ای دل پنجاه بار

صید مکن پای در این شست نه

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا