غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۴۰۲

باده بده ساقیا عشوه و بادم مده

وز غم فردا و دی هیچ به یادم مده

باده از آن خم مه پر کن و پیشم بنه

گر نگشایم گره هیچ گشادم مده

چون گذرد می ز سر گویم ای خوش پسر

باده نخواهم دگر مست فتادم مده

چاکر خنده توام کشته زنده توام

گر نه که بنده توام باده شادم مده

فتنه به شهر توام کشته قهر توام

گر نه که بهر توام هیچ مرادم مده

صدقه از آن لعل کان بخش بر این پرزیان

ور ز برای تو جان صدقه ندادم مده

از سر کین درگذر بوسه ده ای لب شکر

بر سر هر خاک سر گر ننهادم مده

هر که دوم بار زاد عشق بدو داد داد

صد ره از صدق و داد گر بنزادم مده

شمس حق نیک نام شد تبریزت مقام

گر نشکستم تمام هیچ تو دادم مده

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا