غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۳۹۴

از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله

آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله

افکند در سر من آنچ از سرم برآرد

نو کرد عشق ما را باده هزارساله

می‌گشت دین و کیشم من مست وقت خویشم

نی نسیه را شناسم نی بر کسم حواله

من باغ جان بدادم چرخشت را خریدم

بر جام می‌نبشتم این بیع را قباله

ای سخره زمانه برهم بزن تو خانه

کاین کاله بیش ارزد وآنگه چگونه کاله

بربند این دهان را بگشا دهان جان را

بینی که هر دو عالم گردد یکی نواله

نپذیرد آن نواله جانت چو مست باشد

سرمست خد و خالش کی بنگرد به خاله

جان‌های آسمانی سرمست شمس تبریز

بگشای چشم و بنگر پران شده چو ژاله

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا